کد خبر: ۱۸۷۷۰۲
تاریخ انتشار: ۰۷ اسفند ۱۳۹۴ - ۰۸:۰۵ 26 February 2016

به گزارش خبرگزاری تابناک از لرستان ، 'انتخابات دهمین دورهٔ مجلس شورای اسلامی در راه است. این آزمون بزرگ، سند پر‌افتخار دیگری بر کارنامهٔ ملتی است که با ایجاد یک انقلاب اسلامی‌، خواهان تحول در مدیریت جامعه‌ در چارچوب «اسلام» و «عقلانیت» بود. اسلام این مردم، اسلام برای برپایی «عدالت اجتماعی» و «رفع تبعیض میان شهروندان»، «عدالت دینی در مقابل عدالت سرمایه‌داری» تحت زعامت امر ولی فقیه-این پدر مهربان ملت- بوده است. روزگاری بدعت‌گذاران حتی با اسلحه در مقابل این تعریف پویا از اسلام صف‌آرایی کردند و از یمن رحمت بیکران الهی‌ ناکام ماندند و مطرود قلب‌ها شدند. در همهٔ این سال‌ها افراد و بلکه گروه‌هایی تلاش داشته‌اند تا اسلامی دلدادهٔ لیبرال‌سرمایه‌داری غربی را به جای اسلام ناب محمدی بنشانند و برای این منظور رنگ‌ها را از اندیشکده‌های غرب به عاریت گرفتند و به میدان آوردند و در مقابل اسلام عدالت، اسلام رهایی و بیداری، اسلام دفاع از حقوق زنان و کودکان، اسلام محرومان و مستضعفان، اسلام پابرهنگان و بیغوله‌نشین‌ها، اسلام صداقت و شجاعت‌، اسلام وحدت و اسلام عزت و افتخار صف‌آرایی کردند و البته این‌جا نیز با یاری خداوند بزرگ و در سایهٔ بصیرت و بیداری ملت، رسوای تاریخ شدند.  

اما، شیطان وعده داده است که با صداقت قرآن در ستیزی بی‌پایان باشد. ملت شرافتمند و غیرتمند ایران و شهروندان لرستان و خرم‌آباد و دورهٔ عزیز ‌می‌دانندآن جماعت روشنفکر‌مآب وقتی به اقتصاد می‌آمدند چگونه به‌دنبال تحقق ساختاری سرمایه‌داری‌، آن هم به تقلید از واژه واژهٔ سرمایه‌داری غربی بوده‌اند و بر کسی پوشیده نیست که این بدکیشانِ بد‌اندیش، تا بودند، چگونه در این آرمان و آرزوی غربگرایانه، فقرا و روستائیان عزیز را به فراموشی سپردند. این ملت چه بسیار دیده است و چه بسیار شنیده است که‌‌ همان طیف مرفهین بی‌درد و سهام‌داران شرکت‌های چنین و چنان وقتی به کرسی مدیریت اقتصاد و توسعه نشسته و می‌نشینند چگونه به جای عذرخواهی از وجود شریف و نازنین زحمت‌کشان روستا - از این روی که روستا‌ها را در سایهٔ اندیشه‌های تکنوکراتی خود از توسعه بازداشتنه‌اند- اما گستاخانه لب به شکوه‌ها می‌گشایند و بر روستایی و روستا هم-چنان خرده‌ها می‌گیرند و نیشخند و ریشخند می‌زنند و این‌گونه بر زخم و درد روستا و روستایی، نه مرهم که نمک‌ها می‌پاشند.
«روستایی» از نگاه این مرفهین بی‌درد و این شاگردان مکتب لیبرال‌سرمایه‌داری، هیچ وظیفه‌ای جز سکوت در برابر ستم و ظلم این برده‌داران دنیای مدرن ندارد. ملت می‌داند که این جماعت رفاه‌زده اگر از ویلا‌ها و از کنج زندگی‌های پر زرق و برق خود گامی بیرون می‌نهند یا در تفریح و تفرج ینگه‌های دنیا روزگار می‌گذرانند و یا در خیابان‌های شهر به بانک‌های خصوصی و متاسفانه حتی دولتی جولان می‌دهند و سرمایه‌های بادآورده از رنج شما محرومان را در بازارهای دلالی و ارز و دلار جابجا می‌کنند. هر جا نفس سرد این جماعت به قانون رسیده است و یا برسد مسلم می‌دانم که محرومان و مستضعفین را یاد نخواهند کرد. ما از قر‌آن کریم- این مصحف و معجزهٔ نبی مکرم اسلام (ص) آموخته‌ایم که سرنوشت هر قوم را تنها خودش می‌تواند تغییر بدهد. اگر روستائیان عزیز در ایران و لرستان و خرم‌آباد با دستان پینه‌بسته و کمرهای خمیده اما از این همه رنج و مرارت، دسترنجی اندک دارند و همواره درمانده و در منجلاب فقر و شرمندگی هستند، اگر روستایی با وجود همهٔ دلبستگی-‌ها به دیار و کار در روستا، اما مهاجرت به شهر را تنها امید برای ادامهٔ روزگاران خود و فرزندانش می‌بیند، اگر فارغ‌التحصیلان کشاورزی، بیکار و ای‌بسا شرمنده از تحصیل هستند،

 اگر مزرعه و باغ و شرکت‌های خصوصی و تعاونی کشاورزی و دامداری در روستا‌ها امروز ورشکست هستند‌، اگر دختران روستا جهیزیه‌ای ندارند تا به خانهٔ محقر بختِ انتظارشان بروند و اگر پسران روستا شرمنده از روی پدران زجر کشیده و مادران مهربان، اما خسته هستند، اگر اعتیاد خانمان‌سوز، روستاهای ما را رنج می‌دهد و دسته‌های گل ما پر می‌سوزاند و اگر و اگر‌... این همه رنج و درد‌ محصول‌‌ همان فراموشی روستا و روستایی در قانون و توزیع ناعادلانهٔ منابع و ثروت‌های ملی و استانی بوده است؛ محصول مدیرانی است که روستا را نمی‌شناختند و این‌گونه هیچ برنامه‌ای برای توسعه و آبادنی آن نداشتند و بعضا تنها در ایام رای و انتخابات به روستا‌ها سفر می‌نمودند و هیچ‌گاه در کنار روستایی نبودند و نتوانستند باشند؛ محصول برخی انتخاب‌هایی است که به غفلت انجام شده است: انتخاب نمایندگان و مدیرانی که فرهنگی و دانشگاهی و طبیب بودند که در جای خود احترام این مشاغل محترم است اما مردان اجرا و عمل نبودند و فصل مهم کتاب آبادانی و سازندگی را به لحاظ تخصص و تجربه، اساسا نداشتند.
فرزندان عزیز لرستان و خرم‌آباد و دوره! مسوولیت امروز و فردای ما سنگین است. دیگر‌بار فرزندان ثروت و پول و مرفهین بی‌درد‌، در کمین تسخیر مجلس- این خانهٔ شما ملت- نشسته‌اند. اگر ما نتوانیم از میان فرزندان صادق خود، متخصصانی کارآزموده و دلسوز را به مجلس بفرستیم، مطابق آن وعدهٔ محتوم خدا‌وندگار هستی، آینده نیز از آن ما نخواهد بود. اگر دست بر زمین گذاریم و یک «یا علی» بگوییم و با تمام عشق و حرمت قلبمان به حضرت ابوالفضل‌العباس نازنین (ع) تمسک جوییم و از وجود نازنین‌اش‌ یاری بخواهیم‌، مجلس فردا از آن محرومان و مستضعفان و دستان پینه‌بستهٔ شما خواهد بود. اگر چنین باشد و حنجره‌های مبارزه با ظلم و ستم و بی‌عدالتی و حنجره‌های صادق دردمند و دردآشنا و فریادهای در گلو خفتهٔ روستائیان، انتخاب شما باشند اطمینان می‌دهم در کنار صفا و صمیمت و محبت زنان و مردان روستا، توسعه و آبادانی به روستا خواهد آمد.
در حالی با شما عزیزان هم‌وطن و هم‌ولایتی‌سخن می‌گویم که رکود ویرانگر حاکم بر اقتصاد و تولید در شهر و روستا و فقدان برنامه‌های مؤثر و «کلیدهای بی‌اثر» خصوصا برای توسعهٔ روستا‌ها، جامعهٔ روستایی ایران و لرستان را به سیر قهقرایی نزدیک ساخته است. اخیرا همه شاهد هستند که محصولات دسترنج همین روستائیان با قیمت‌های نازل از کشاورزان خریداری می‌شوند؛ قیمت‌هایی که نتیجه‌اش افزایش رنج و درد کسانی است که حقشان نیست در حالی که زحمت می‌-کشند اما ناشکرانه زحمتشان را عده‌ای بی‌توجه به حقوق حقهٔ این طبقهٔ زحمت‌کش، به هدر بدهند و ککشان هم نمی‌گزد؛ این انجام و سرانجام، بازگشایی «قفل» نیست. این رویه، احترام به تولید داخلی نیست. این برنامه، خدمتگزاری نیست. ما با انتخاب هوشمندانه‌امان نخواهیم گذاشت بحران بیکاری، بحران مهاجرت، بحران فقر و توسعه‌نیافتگی روستا‌؛ مبدل به «فاجعه» بشوند. اطمینان می‌دهم که اگر معیار انتخاب ما آگاهی، تخصص، تجربه و عملگرایی باشند، روستاهای لرستان و شهرستان‌های خرم‌آباد و دوره به «زندگی» بر می‌گردند و «امیدهای شکسته»، شادمانی و لبخند را دیگر بار تجربه خواهند کرد. 

پدران و مادران مهربانم! برادران و خواهران بزرگوارم! فرزندان عزیزم! ما با اعتماد به نفس، از یک «جهش و رفرم اقتصادی» برای روستا‌ها و به سود محرومان و مستضعفان سخن می‌گوئیم. برنامه‌های توسعه‌ای گذشته، محصولی جز رکود تولید و مهاجرت روستائیان به شهر‌ها و خلق طبقه‌ای از مالکان شهر‌نشین نداشته است. امروز تغییر و تحول بنیادین در مبانی توسعهٔ روستا یک ضرورت اجتناب‌ناپذیر است‌، یک وظیفه و یک مسوولیت دینی، ملی و وجدانی و یک انتخاب توسط همهٔ کسانی است که از تکرار ناکارآمدی‌های گذشته و از دروغ و شعارهای بی‌روح خسته‌اند. توسعهٔ پایدار کشاورزی، توسعهٔ مکانیزاسیون، یکپارچه‌سازی اراضی، توزیع عادلانهٔ منابع آب، افزایش اثربخشی و بازدهی آبیاری در مزارع و باغات، بهبود فضای کسب و کار در روستا، ارتقا شاخص‌های عدالت اجتماعی با محوریت روستا‌ها، حمایت از سرمایه‌گذاری در روستا‌ها، حرمت و کرامت نهادن به فعالیت کشاورزی به عنوان یک «شغل» در قانون کار و برخورداری آن از مزایای بازنشستگی تامین اجتماعی و راهبردهای دیگر توسعهٔ روستا، در سایه‌ی‌ تحقق یک «رفرم اقتصادی برای روستا» محتمل و دست‌یافتنی است. سنگینی کار ما ناشی از اعتمادی است که به آگاهی فرد فرد شما روستائیان عزیز داریم و این همت و این جسارت حضور، ناشی از قدرت فهم و دور‌اندیشی مردمانی دارد که در زاگرس سربلند، طعم فقر و درماندگی را بار‌ها چشیده‌اند ولی هرگز از عزت و شرف و غیرت دست نکشیده‌اند. خواهران و برادران عزیزم! انتخاب امروز شما بزرگواران‌، از این رو مهم و تاریخی است‌که پیروزی و یا تداوم رنج فردا‌، پیوند ناگسستنی با انتخاب امروزمان دارد. آیا ما پس از همهٔ این رنج‌ها و درد‌ها و اشک‌ها، همهٔ این شرمندگی‌ها نزد فرزندانمان می‌توانیم مسیر پیروزمندانه را درست برگزینیم؟ این فرزند شما، به آگاهی و انتخاب آگاهانهٔ روستائیان غیرتمند و پرتلاش و به این مردان و زنان شرافتمند و سخت‌کوش لرستان و شهرهای خرم‌آباد، زاغه، بیرانشهر و سپیدشت و نیز یکایک روستاهای بخش‌های مرکزی، دورهٔ چگنی، ویسیان، شاهیوند، بیرانوند، زاغه و پاپی با اطمینان قلبی می‌بالد و به آن افتخار و مباهات همیشگی دارد. 

در ابتدا قصد کاندیداتوری برای مجلس دهم را نداشتم و گمانم این بود که دیگرانی به میدان می‌آیند و این بار مسوولیت سنگین را با ارائهٔ برنامه‌هایی همه‌جانبه، شدنی و واقع‌بینانه بر دوش می‌کشند و همهٔ دلسوزان پیشرفت و توسعهٔ لرستان و شهرستان‌های خرم‌آباد و دوره کمک‌کار ایشان خواهیم بود. اما وقتی آمارهای مختلف را تحلیل می‌نمودم و بسیار بسیار روستا‌ها را از نزدیک می‌دیدم؛ دلم خون شد. در همه جا، حال این روستا‌ها پریشان است، روستائیان پریشانند، در روستا‌ها تولید و تجارت پریشان است، در این خانه-های صداقت‌، خیال‌ها پریشان است و این چنین، روستا را پریشان و زحمت‌کشان را پریشان دیدم. خدای بزرگ را با این همه پریشانی‌ی سایه انداخته بر جسم و جان روستا و روستایی گواه گرفتم که خود به میدان آیم، با این همه پریشانی چنان دیدم که دیگر نباید نمایندگی این ملت ستم‌دیده به نام کسانی باشد که می‌خواهند تجربه بیندوزند، دنبال نام و نشان باشند و یا خود را به تکرار شعارهای نشدنی و بی‌برنامه مشغول بدارند؛ شعارهایی که مکر و فریب و دروغ و می‌ان‌تهی بودن آن‌ها دیگر برافتادن دهل از بام رسوایی است. فریادهای در گلو خفتهٔ عزت و سربلندی و شرافت از جنس روستاهای لرستان و شهرستان خرم‌آباد اگر سکوت پیشه‌کنند، خود سببی بر استمرار پریشانی‌ها خواهد بود. اگر باغات و بستان‌ها افسرده‌اند، اگر باغبانان بی‌رغبت و بی‌انگیزه‌اند، اگر گل‌های جوان سرزمین مادری‌ام در نزد اشک چشمانم از اعتیاد طاقت‌فرسا و بیکاری‌ها پژمرده‌اند و زرد و اگر گلستان‌های آرزوهای این همه مردمان رنجور و درمانده، تیره از رنگ غبار و گرد هستند، اگر در صحن گلستان لرستان نزهتی نیست و در گل‌هایش نه طراوتی، اگر همه جا را پایمال فقر و تبعیضی ناجوانمردانه یافتم و اگر گمانی ندارم که با این روش‌ها و تکرار آن همه گذشته‌ها و در سایهٔ کوتاه‌قدان امر مدیریت و نمایندگی، بهاری زین پس نیز در پی این همه خزان باشد، اگر این همه سال، دوازده ماه هر سال برای لرستان و خرم‌آباد و دوره و همهٔ روستا‌هایش خزان بوده است و بس، با این همه سند و آمار قابل عرضه و غیر‌قابل تحریف و تکذیب، امروز یک مسوولیت و یک وظیفه برای وجدانمان خلق شده است و آن اینکه «هیچ ملتی با نشستن به سرافرازی نرسیده است»، پس آمدم و آبروی خویش را بر سر عشق به لرستان و مردمان شریف و شرافتمند حوزهٔ انتخابیه‌ی خرم‌آباد و دوره و دغدغهٔ پیشرفت و توسعهٔ آن به معامله‌ای گذاشته‌ام، باشد که ملت ستمدیده‌ی لرستان و روستا‌هایش، زنان و مردان چشم انتظار توسعه، این گام‌های دغدغه-مند را و این تجربه و توان و دلسوزی را پاس بدارند و بتوانم در محضر شریفشان و بر این تعهد با آن‌ها‌، افتخار خدمتگزاریشان را بیش از گذشته و این بار در مجلس شورای اسلامی بیابم. ملت شریف لرستان و اهالی صبور و با عزت شهرستان‌های خرم‌آباد و دوره بدانند که دستان پینه‌بسته و رنجور و ستمدیده‌اشان را با اشک قلبم می‌بوسم و آن همه عزت وشان و منزلت پر‌افتخار تاریخشان را بر شناسنامه‌ام به نام افتخار به ایران نشان خواهم داد. این فریاد در گلو‌ خفته اگر به نمایندگی شما عزیزان به مجلس شورای اسلامی توفیق یابد‌، فریادی خواهد بود که هیچ‌گاه بر ظلم و ستم رفته بر لرستان و خرم‌آباد و دوره سکوت نخواهد کرد و اجازهٔ تکرار روزگاران شوم گذشته را برای غارت حقوق حقهٔ لرستان و خرم‌آباد نخواهد داد و همواره فریادی زنده باقی خواهد ماند. لرستان و خرم‌آباد و دوره باید حقش را آگاهانه، هوشمندانه و با برنامه مطالبه کند. این پیمانی ناگسستنی میان من و شما باشد.
 

دوباره می‌سازمت وطن
رنج‌نامه‌ای بر فاجعه بیکاری در شهر من‌؛ خرم‌آباد
دکتر آقا‌ رضا فتوحی
«بیکاری» یعنی «فاجعه» برای شهر من

خرسندم که مجالی دست داد تا در ارتباط با پدیده و معضل «-بیکاری» با مردم شریف خرم‌آباد سخن بگویم. بیکاری درد مزمن وآشنا نزد همهٔ مردمانی رنجور و ستمدیده در این دیار است که از این قلم انتظار ندارند براین‌ «واقعیت تلخ» و این درد استخوان‌سوز به هر مصلحتی سرپوش گذارد. در این سایهٔ سرد چه بسیار دانه‌هایی که نشکفته اسیر مرگ شدند و چه انبوه جوانه‌هایی که امید به گل دادن را از کف دادند. چه بسیار جوانانی که پژمرده شدند. خرم‌آباد با تمام وجودش درد بیکاری را لمس می‌کند. خرم‌آباد تمام شعار‌ها و فریادهای ناتوان و ناکارآمد را برای عبور از بیکاری در گذشته به یاد می‌آورد. بیکاری در خرم‌آباد یعنی «‌دروغ»‌های بزرگ تکنوکرات‌ها وقتی فریاد توسعهٔ عادلانه سر‌ می‌دادند و می‌دهند، بیکاری یعنی لگد مال شدن حیثیت «عدالت» وقتی زیر چرخ سرمایه‌داری گرفتار باشد، بیکاری یعنی خاطرات غمگینانهٔ آن روزگارانی که پتروشیمی خرم‌آباد را به اراک جابجا کردند، بیکاری یعنی دست به دست شدن شرکت پارسیلون میان ده‌‌ها بانک‌دار و سرمایه‌دار بی‌درد، بیکاری یعنی شهرک-های صنعتی که در تابلویی قرضی بازمانده‌اند و افتخارشان تولید رشتهٔ ماکارونی و بسته‌بندی حبوبات و تولید دستمال کاغذی است، بیکاری یعنی واگذاری توسعه به بخش خصوصی و کسانی که برای سرمایه‌گذاری در این شهر با جنگی روانی امید‌ها را هم می‌کشتند، بیکاری یعنی توسعهٔ کویر‌ها با انتقال صد‌ها کیلومتر آب از سرچشمه‌های زاگرس، بیکاری خرم‌-آباد یعنی عدم تغییر به قدر یک نسل و دو نسل و نسل‌ها، بیکاری یعنی دست‌فروشی و سد معبر خیابان‌های شهر، بیکاری یعنی از دیوار همسایه بالا کشیدن به خاطر هیچ و با از دست-دادن همه چیز، بیکاری یعنی جامهٔ فقر پوشیدن بر تن یک ملت، بیکاری یعنی اعتیاد، بیکاری یعنی تجرد، بیکاری یعنی اشک دختر وقتی جهیزیه‌ای برای خانهٔ بخت ندارد، شرم دارم که می‌گویم بیکاری یعنی تن‌فروشی، بیکاری یعنی پاتوق‌هایی زنده در شهر تا پاسی از شب وقتی هیزم آن آیندهٔ پسران شهر است، بیکاری یعنی فرو‌ریختن عزت و شرافت و کرامت آنکه «احسن‌الخالقین» نام گرفت، بیکاری یعنی خواب وجدان بسیاری مدعیان عدالت، بیکاری یعنی توزیع ناعادلانهٔ ثروت ملی، بیکاری یعنی کارنامهٔ ناموفق گذشتگانی که آمدند تا فریاد این درد در پیشگاه قانون و بودجه و اعتبارات باشند اما نشدند چون نبودند... بیکاری یعنی... و آری بیکاری در خرم‌آباد یعنی رنج، درد، سرما، تعب، ستم، ظلم، نابرابری‌ها و...، بیکاری یعنی گناه همه کس‌، گناه قانون، گناه بودجه-های سالیانه، گناه برنامه‌های توسعه، گناه لجاجت، گناه حسادت، گناه چشم دوختن و ندیدن، گناه گوش‌های کم‌شنوا و ناشنوا، گناه دستانی که از تحرک بازایستاندند، گناه گام‌های که در رقابت برای ستاندن حق؛ زود تسلیم شدند، گناه زبان‌هایی‌که راه را بر فریاد حنجره‌ها بر‌بستند، گناه «من» -وقتی در انتخاب فریاد‌ها اشتباه‌ها کردم و هر بار اشتباه را با اشتباه‌ پاسخ دادم، گناه امید بستن به سراب‌ها و حرف-های بی‌محتوا از زبان کسانی‌که قناری هفت‌رنگ در بازار می‌-فروخته‌اند... گناه اشک‌هایی که باید می‌ریختند اما...، -گناه قلب‌هایی که سنگ شدند، گناه مشت‌هایی گره کرده که فوران نشدند و توفان نیافریدند... بیکاری یعنی ریشخند و تلخند مرفهین بی‌درد پایتخت‌نشین بر بارکشی فرزندان خرم-آباد، بیکاری یعنی واگذاردن کار ساختمانی در پایتخت در رقابت با افاغنه، بیکاری یعنی سندی آشکار برای بازخواست همهٔ نابلدان در این شهر. فقر و بیکاری و در‌به‌دری انرژی مملکت را خراب، بنیان خانواده را سست، حقوق محرومان و مستضعفین را پایمال، شجاعت را زبون و غیرت را سرنگون می‌-کند. فقر و بیکاری بی‌حمیتی و بی‌غیرتی را رواج، بی‌ناموسی و هرزه‌درایی و مسخرگی را پیشه‌، بی‌حجابی و بی‌ناموسی را عادت می‌کند. رفاه‌زدگی و پول بادآورده در آن سوی نیز چنین و چنان هرزه‌درایی می‌کند. بیکاری یعنی عبور آگاه و یا ناآگاهانه از پیام‌های روشن‌ و عدالت‌خواه رهبر معظم انقلاب در این همه سال توسط همهٔ کسانی‌که باید می‌شنیدند. چه سخت و با اشک می‌توان نگاشت:. بیکاری یعنی «فاجعه» برای شهر من؛ غمگین مباش: دوباره می‌سازمت وطن.

فرهنگ به ما آموخت: امروز بازار مار زلف و سنبل کاکل کساد است
فقر جوانان وطن را گرفتار اعتیاد کرده است. فقر و بیکاری این شهر را خاکستر‌نشین کرده است. اقتصاد ملی به مصیبت دچار شده است. اقتصادی که دست رد بر سینهٔ فقرا و مسکینان گذارد زیبندهٔ نظام اسلامی نیست. شاید پذیرش این «حقیقت تلخ» شیرین نباشد و مایهٔ تکدر خاطر باشد، اما از آن دشوار‌تر سکوت و دم بر نیاوردن و از آن نیز غمگینانه‌تر تایید و حتی تشویق و صوت و کف زدن‌ها برای این مصیبت است. باید برای علاج این مصاحب کهنه و عمیق اقتصادی- اجتماعی چاره‌ای اندیشید. آیا نمی‌دانیدکه رعیت به مثابه دست و پای دولت است؟. آنان را به کار باید واداشت نه اینکه برید؟. رعیت اسباب مدافعهٔ جسم دولت است. پریشانی امروز آنان پنج روز دیگر سبب خواری و پریشانی شماست.. امروز مسوولیت باید در پیشگاه ملت پاسخگو باشد؟. امروز به یمن تحقق اسلام ناب و حقانیت ولایت امر که پرتوی درخشان از ولایت مولا علی (ع) است رعیت و مردم- این ولی‌نعمتان- حق دارند آزادانه و مستند بر آمار و حقایق مشهود؛ از دردهای خود که بیکاری از دردهای مزمن است سوال نمایند و از وعده‌های بر زمین ماندهٔ مسوولیت‌ها در هر رده و نام و نشانی‌، باز خواست نمایند. جنس پاسخ دولتمردان دیگر دور ازشان است که از‌‌ همان جنس رقیق شدهٔ وزیران قاجاری باشد. این است که می‌گوییم شعارهای معجزه‌گر و شفا‌بخش اقتصادی باید پاسخگو باشند...
دیدیم که کلید‌ها و امیدهای ناکارآمد گفتند سه ماهه قفل-های اقتصاد را می‌گشایند. اما نکردند. گفتند با برجام ده-‌ها میلیارد دلار به اقتصاد ملی تزریق شده و همین فردا گل و بلبل می‌شود، اما همین که امضاهایی را اخذ کردند خود به انکار نشستند و هر بار با تنزل ارقام ناشی از برجام نهایتا گفتند چند میلیارد ناقابل است که آن هم پیش‌خور شده است. گفتند صف ببندید که خودرو و کالا میان انبوهی از ملت تقسیم می‌شود اما ۶ روزه صف‌ها را سد بستند و بابت تعهداتشان هم عذر بد‌تر از گناه آوردند و نتایج آن همه صف شد تخلیهٔ پارکینگ خوردرهای شرکت‌های بحران زدهٔ «سایپا» و «ایران خودرو» از خودروهایی‌که تنها در بازار انحصاری فروش به بهای خون آدمیزاد تحویل مشتریان می‌گردند. گفتند «مسکن مهر» خواب از چشممان ربوده است و «مسکن اجتماعی» را مطرح کردند اما امروز می‌بینیم که تنها «شعار» است که اگر «باور به صداقت» نباشد راحت می‌تواند تولید بشود. گفتند مسکن را از رکود خارج می‌سازند و ارزان‌سازی راه می‌-اندازند اما رکود بر بازار مسکن هنوز باقی است. گفتند با تجربه‌ها می‌آیند تا قیمت نفت را این اهل فن به ارقام واقعی ارتقا بخشند اما سیر نزولی قیمت نفت کمر برنامه‌های اقتصادی دولت را هم خم کرده است. گفتند قیمت دلار و ارز را تثبت می‌کنند و «جمشید بسم‌ا‌لله» ‌های اقتصاد و بانک‌داری بیمار دلال را از بازار صرافی‌ها بر می‌چینند کیست که از چهار‌راه استانبول پایتخت بگذرد و نبیند که «هیچ»؛ کارنامهٔ این همه برنامهٔ مدیرانی با تجربه است. «مسکن مهر» را از «مهر» تبدیل کردند به «گناه کبیره» و این‌گونه ده‌ها مورد مشاغل کار ماهر و نیمه‌ماهر و غیر‌ماهر و ساده را عملا بر‌چیدند و هم‌چنین ده‌ها صنعت و تجارت مرتبط را به رکود گرفتار ساختند. گفتند معیار و شاخص تورم جیب مردم است ولی هر زمان شاخص تورم اعلام می‌شد از اینکه جیب مردم عکس‌العمل نشان می‌داد، بر می‌آشفتند‌. با این ساز وکار‌ها تردیدی نیست که نمی‌توان به «رشد اقتصادی شتابان و پایدار و اشتغال‌زا و متوسط رشد ۸ درصد در طول برنامه‌» مسرع در رئوس کلی برنامهٔ ششم توسعه دست یافت. آیا حجم واردات کاسته شده است؟. کیست نداند که ایران امروزی مبدل به-کشوری مصرف‌کننده از شیر مرغ تا جان آدمیزاد شده است؟. تولید دچار رکود و بازار واردات رونق گرفته است و فرزندان میهن بیکارند. رانت‌ها تا واگذاری صنایع و واردات حتی علوفهٔ دام هم هنوز برجاست.
امروز بازار مار زلف و سنبل کاکل کساد است. امروز باید از قامت چون سرو و شمشاد سخن کوتاه کرد و از بستان و مزارع و باغات سخن گفت. امروز هنگامهٔ استماع سوت راه‌آهن در این شهر است. امروز باید صدای صنعت و شهرک‌های صنعتی را به بالندگی و پویایی شنید نه نوای عندلیب گلزار. حکایت شمع و پروانه و صوت و کف در پیشگاه مسافران یک روزهٔ این شهر از جمع مسوولان قدیم و جدید و آینده؛ دیگر کهنه‌ای تکراری است. باید از کارخانه سخن گفت. باید از لوازم آبادی وطن سخن گفت. از این شاعری‌سالیان بس دراز برای دنیا و آخرت مردمان این شهر فایده‌ای نشده و نمی‌-شود. 

یا بیاموز یا بیاموزم
تنها در یک دولت رعیت‌پرور و عدالت گس‌تر است که محرومان و مستضعفان به کام دل می‌رسند و این چنین نیست که هر دولتی که دایرهٔ نون را خوب می‌کشد و حروفات را در شکم همدیگر می‌گنجاند، صاحب دولت دانایی و برنامه است. واقعیت این است که خزانهٔ دولت از مالیات خون جگر مردان و زنان است، از پول نفت بیت المال است و روا نیست به هزارقانون و قاعده و ماده و تبصره محرومان را به آن هیچ راهی جز منت یارانه‌ای ناچیز نباشد. مگر نه این‌که نامهٔ اعتراضیه و تهدیدهای اندرونی به استعفا و نامه‌پراکنی برای درمان رکود حاکم بر اقتصاد نهایتا به یک سرگرمی بدل شد؟. باورم این است کسانی که این همه درد را می‌بینند اما کاری شایسته انجام ندادند اینکه از اول هم این‌کاره نبودند و البته وقتی ما منظورمان محرومان و مستضعفین است پس لاجرم این جماعت مستاصل نمی‌خواهندکاری بکنند. برخی هنوز بر این باورند که دستی غیب همین فردا برون آید و بر سینهٔ نابلدان زند. آری من هم بر این باور هستم اما باور من این است که‌ این دست غیب اراده و فریاد یکایک مستضعفان و محرومان است.. مجلس باید بتواند دبرای طبقات فرودست هم قانون بنویسد.
حافظ دولت، عدل اوست و عبادت دولت عبارت است از عدالت و رفع ستم و ظلم و تبعیض از زیر‌دستان‌. در سایهٔ فقر و تنگدستی رعیت؛ نه خسرو بماند و نه خسرو‌پرست. امروز مدل حکم‌رانی ارزشمند در ساختار سیاسی ایران جمهوری اسلامی چنین است که تا خیاط‌زاده و کفاش‌زاده و کشاورز‌زاده و بقال-زاده هم بتوانند وزیر و وکیل و ریس‌جمهور شوند. دیگر عصر حکمرانی پادشاه و پادشاه‌زاده و پول و پول‌پرست گذشته است. نگذاریم دیگر بار پول بیاید و به قدرت برسد. فقرا فریاد می‌زنند که ما از این اقتصاد شکننده، مهر و محبتی ندیدیم. در فقری طاقت‌فرساست که خرم‌آباد عزیز ویران و ملت خرم‌آباد پریشان است. ما نیز به‌‌ همان قسم جلاله بسنده می‌کنیم که ولله بالله تالله‌، این همه فقر و گرفتاری اقتصادی و شهرک‌های صنعتی در بسته و بیکاری با شعار و توهین به جنجره‌های دردمند؛ به راه صلاح در نخواهند آمد. به شرافت فقرا و محرومان سوگند که سرمایه‌داران و مرفهین بی‌درد اگر صاحب همهٔ اقتصاد هم باشند وضعیت فقرا بهبود نخواهد یافت. من می‌-گویم اگر نمی‌توانید برای توسعه و رونق اقتصادی خرم‌آباد کاری عملی بکنید اذعان کنید و بدانید که مرگ یک بار و شیون هم یک بار. این ملت مظلوم رنجدیده و فقیر هر باره زنده می‌شوند و هر باره به مرگ تدریجی جان می‌سپارد. اقتصاد و اشتغال زایی یک مدیریت، یک علم و یک هنر سخت است:
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مساله-آموز صد مدرس شد
به خدای لاشریک سوگند که کار این مردمان شهر عزیزم از فقر و تنگدستی و بیکاری به اضطرار کشیده است. در سایهٔ شعارهای بی‌برنامهٔ اقتصادی، روز فروز این شهر مبدل به شب دیجور شده است. با این همه رنج و سختی و مرارت‌، بدانیم که مجلس پارلمان دولت نیست بلکه «مجلس ملت» و «خانه ملت» است و درد این مردم جنگ زرگری این جناح و آن جناح نیست. درد این مردم «فقری مزمن» است. شاید کسی پیدا شود که بنا داشته باشد قلم ملت را سر بشکند؟... مردم خرم‌آباد طعم فقر و مظلومیت را سال‌هاست چشیده است و با بیداری و حضور خود حقوق خود را استرداد خواهد نمود. علاج این همه درد و تنگدستی و بیکاری این مردم والله بالله تالله با شعار نیست و نیست و باز هم نیست. وقتی کشتی اقتصاد به مرداب رکود نشسته است، در این شهر؛ دستی می‌خواهد و زبانی که همهٔ توان صلح و دوستی و محبت را بر مبنای عدالت به میدان بیاورد تا از لحاف و گلیم هم بادبان بدوزند و هر کسی تا می‌تواند پارویی به دست گیرد و تلاش نماید تا این کشتی به گل نشستهٔ اقتصاد تکنوکرات‌ها را بلکه به ساحل نجات برسانند. نه این‌که ناخدای نابلدانی در اقتصاد به جای این همدلی و هم‌زبانی بیایند و دست و پا گم کنند و در عوض این سعی، مردم و اهل دغدغه را دست به گریبان و ناسزاگویان به جان هم اندازد. آری اگر نمی‌توانند و کشتی-رانی را نمی‌دانستند می‌گوییم گذشته گذشته است اما فردا را‌‌ رها کنید‌. انتظاار داریم به جای این اعترافات شجاعانه، ملت را متهم نسازید به اینکه شما نادان هستید، کج نشستید، و تا صد سال دیگر هم خاطراتتان را با اشک ناسزا بنگارید. اگر چه هزار توبه شکستی، بیا بیا که درگه ما درگه نا‌امیدی نیست.
یار تو را من وفا بیاموزم یا زتو من جفا بیاموزم
یا وفا یا جفا، از این دو یکی... یا بیاموز یا بیاموزم
به نظرم سودی که فقرا در این شهر و دیار آشنای من مستند بر آمار و ارقام دولتمرردان، از این همه مدیران معجزه‌گر اقتصادی بر‌گرفته است تنها این‌که ملت مظلوم را به پنجاه کرور قرض کرده در رهن و شرمندگی و چکنم چکنم گرفتارکرده-اند. جوانانش بیکارند و دردبدر، مادران این شهر چه بسیار است که بر بالاتکلیفی جهیزیهٔ دختران و بیکاری طاقت فرسای پسران اشک می‌ریزند. بودم آن روز من از طایفه دردکشان که نه از تاک نشان بود و نه از تاک‌نشان.
کارگران نیمه جان مشغول هم به هزار زیان به قانون کار اعتراض دارند. قانون کار رعیت‌پرور و عدالت‌گس‌تر نیست. آیا قانون کار نمی‌داند که نمی‌شود با حقوق یک میلیون حق شرافت و کرامت کارگری را در عصر تورم و رکود پرداخت کرد؟. پس چگونه است که قانون هر ساله در حد مقدورات حقوق خانواده خود را خود پرداخت می‌کند؟.
این تجربه تاریخ است که: هیچ کس و هیچ ملتی با سکوت و نشستن به‌ منزلت نرسیده است
زین العابدین مراغه‌ای در «‌سیاخت نامهٔ ابراهیم بیک»، شرح روزگاران امرا و ایرانیانی را می‌نویسد که هم او در سفرش به ایران در اواخر عصر قاجاریه و در مسیر تردد و اقامت‌اش از مشهد تا دامغان، تهران، قزوین، اردبیل و تبریز و مراغه و ارومیه دیده است‌. فقر و مسکنت و بیچارگی و بی‌قانونی و بی‌مسولیتی و پریشاتی شهریاران زمانه و پریشانی شهر‌ها را ضبط نموده است. این مسکنت همهٔ ابعاد زندگی اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی ممالک ایران را در بر می‌گرفته است هم او قبل از ورودش به ایران‌ وقتی از قفقاز می‌گذرد‌؛ آن‌جا ده‌ها هزار نفر ایرانیانی را دیده است که مشغول به فعلگی [و با عرض معذرت] به دزدی و کیسه‌بری و حمالی‌اند. همه پریشان و پژمرده‌اند. سبب جلای وطن و اختیار غربت نمودن آنان با این اوصاف خواری و زحمت که ذکر شد؛ از کم درآمدی مملکت ایران و بیکاری مردم و تعدی زبردستان در حق زیر‌دستان و بی‌صاحبی رعیت در آن روزگاران بوده است. در مشهد به حمامی می‌رود که این یک تجربه حمام... او را عهد می‌بندد که دیگر تا در ایران است به حمام نرود. از بازاری در مشهد سخن می‌گوید که در سر هر سخن هم بی‌شرمانه سوگند دروغ به حضرت یاد می‌کنند. در تهران از دردی می‌گوید که به خدای پناه می‌برم از این وضع ناگوار که هر جا قدم نهی پر است از دلسوختگان ایرانی که دود آه‌شان روی سپهر را تیره و تاریک کرده است. این درست همان‌ روزگارانی است که روزنامه‌های پاریس در پی سفر اعلیحضرت شاه قاجاری به فرنگستان نوشتند که ملت فرانسه مخارج مسافرت پی در پی این مه‌مان عزیز را نتواند داد، زیرا که می‌دانیم وزرای دولت ایران [ایران آن روزگاران] میل آن دارند که در هر چند گاهی به تماشای فرنگستان آمده به اجرای سیاحت پردازند و عیش بکنند. ما هم نذر نکردیم که مخارج اسرافیات بیهودهٔ آنان را بدهیم که به آرام دل گذران کنند.
از حالات قزوین که می‌گوید می‌نویسد که شهری است که از رونق افتاده، خیلی کثیف و خراب است نسبت به شهرهای فرنگستان دهکده‌ای هم به شمار نمی‌رود. [برخلاف شهرهای اروپا] هر جا که می‌نگری مردمان تنبل و بیکارند. شهر‌ها همه خراب و چون گورستان است. اگر شخصی به دیدهٔ بصیرت بنگرد از در و دیوار شهر توان شنید که به آواز بلند گوید-: من صاحب ندارم و برای آبادی من هیچ اقدامی به کار نمی‌-برند. در این شهر از کثرت کثافت به دکان‌ [چلو‌پزی] وارد شدن ممکن نیست تا چه رسد به چیز خوردن. از در و دیوار شهر غم و غصه می‌بارد، مردمانش از هر‌گونه عوالم مدنیت جاهل‌اند. احدی را پروای تزیید ثروت عمومی وطن و خبر از حب وطن نیست. خون در رگشان فسرده و زنده‌اند ولی مرده‌، مرده‌اند اما زنده.
در وصف دهاتین مسیر قزوین‌– اردبیل می‌نویسد که‌: در عفت و عصمت مردان و زنان ایشان حرفی نیست. از دهاتین هیچ چیز متوقع نتوان شد.
از اردبیل می‌گوید که آن‌جا داخل شهر ازدحام همهٔ مردم شهر از هر سو به نارین قلعه ریخته‌اند تا کشتی و جنگ گاو می‌ش‌های برخی نخبگان اردبیل آن روز را تماشا کنند. بیرون شهر هم جلگهٔ بسیار وسیع خوبی دارد اما باغ و بوستانی نیست. تجارت این شهر خالی از اهمیت است. تجار معتبر و کومپانی و شراکت‌های سودمند به حال مملکت و تجارت ابدا نیست. از حقوق بشریه به کلی بی‌خبرند. با وجود این مظام روزنامه‌های طهران همه روزه در ضمن اخبار ولایت‌ها می‌نویسند که رعیت در ‌‌نهایت رفاه و آسایش‌اند. این چه بیداد است گویی خدایشان- معاذالله- برای کشیدن این همه جور خلق فرموده است. ابدا از دنیا و آخرت خبر ندارند.
از مراغه‌ای می‌گوید که در یک روز تمام شهر مشغول عیش و نشاط‌اند. گویا عادت مملکت بر این بوده است... به سبب محدود بودن فکر و خیالاتشان ابدا به توسیع دایرهٔ تجار‌ت مملکت خودشان نکوشیده عمرشان را بدین گونه غفلت به سر می‌-برند. این‌ها همه علامت بیکاری و بی‌خبری است. رونق مساجد این شهر منحصر به ماه محرم است. اما یازده ماه دیگر ابواب همهٔ آن‌ها بسته و گرد و غبار تا زانو نشسته است. در این ولایت از ابنیه و آثار عالیه چیزی که قابل نقل باشد نیست. بد‌تر از همهٔ درد‌ها، درد تریاک‌کشی در میان اهالی آن سامان است. سبب اصلی این همه خراب‌کاری، همانا بیکاری و بیعاری و عدم علم و آگاهی است. حالت مردم شهر اینکه از دنیا به‌‌ همان قوت شبانه‌روزی قانع‌اند. تن-پروری، بیعاری در تمامی رگ و ریشهٔ ابدانشان جای گرفته، یک برادر به سبب ابتلای ناخوشی جذام از خانه و لانه دور، برادر دیگر در کنار رودخانه با دیگران در عیش و سرور، جمعی هم مبتلای درد بی‌درمان تریاک‌کشی شده‌اند که از جذام بد‌تر است.
در ممالک ایران به هر‌جا که روی آسمان همین رنگ است. در هیچ جا از ترقیات تجاری و اتفاق به اجرای کارهای سودمند به حال ملک و ملت و حب وطن و هم‌وطنان اثری نیست. سکنهٔ این شهر هم از وضیع و شریف و قوی و ضعیف از هرگونه عوالم ترقی و تمدن بی‌خبرند.
مردمان ارومیه از شدت جهالت و کوتاهی نظر به جز از خودپرستی و خود‌رایی کاری ندارند. شغلشان هرزه‌گویی و یافه-درایی است. از توسیع دایرهٔ تجارت و تزیید ثروت عمومیه که منوط به احداث کومپانی‌ها و اتفاق در کارهای بزرگ است بالمره غافل و بی‌خبرند. وطن و حب وطن را در نظر ایشان وقعی نیست. غالبا تابع هوای نفس و همیشه در پی فراهم آوردن اسباب عیش و عشرت‌اند.
در تبریز آن‌چه به خیال کسی نمی‌آید می‌کنند. حالا شبهه‌ای نماند که درد این ملک و ملت بی‌دواست. بلند پروازی‌های بی-معنی در اندک زمانی خواهند باخت. در این شهر تجارت، عمده است و مردم هم به تجارت مایل‌اند، اما چه سود که همه‌ی-کالا‌ها خارجی است. آن وقت فکر کردم که شیاطین فرنگستان به قوت علم و صنعت همه ساله چقدر پول از این مملکت بیرون می‌-کشند. در تبریز با این اوضاع، ابدا کومپانی و فلان نیست. تبریزیان همه تمام «یک من» هستند. در می‌انشان هرگز «نیم من» پیدا نمی‌شود. هیچ یک از دیگری تمکین نمی‌کند. این است که از فیض این‌گونه کارهای بزرگ هم خودشان محرومند و هم-وطن از ترقیات بازمانده است. در تبریز درد تجملات و خودنمایی در میان تجار خود علاج‌ناپذیر است. با وجود ثروت اما تجار حاضر نیستند شرکتی احداث کنند تا کرباس ببافد تا مردگانشان را بدان کفن کنند تجار این همه رشته‌های منافع را گذاشته، به رقابت با همدیگر مشق احتکار کنند، که خون فقرای ملت را به شیشه گرفته و از آن راه به کسب ثروت و سامان پردازند. اینان تاجر نیستند، مزدوران فرنگ‌اند و بلکه دشمنان وطن خودشان هستند. همه ساله به دامن، نقود مملکت را بارکرده به ممالک خارجه می‌ریزند و در مقابل امتعهٔ قلب و ناپایدار فرنگستان را به هزار گونه زحمت و مشقت بر خودشان حمل کرده به وطن نقل می‌دهند. در کارشکنی و خراب کردن خانهٔ همدیگر مهارت دارند. هر‌گاه دیگری پس از هزار‌گونه زحمت و جانفشانی رشتهٔ تجارتی در خارج از دایرهٔ تجارت معموله و متداول این بلد به دست آورد، به یک‌بار همگی تجار به روی‌‌ همان رشته هجوم می‌آورند و مقراض حسادت ریشهٔ منفعت آن را از بین می‌برند. خلاصه خبر ندارید که چه معرکه‌ای است. اینان که گفته شد مختصر نمونه‌ای از کار و کردار تجار این شهر است.
این وصف یک از هزاران مستند معتبر اندکی بیش از یک قرن گذشتهٔ بسیاری بلاد ایران است. تراژدی‌های بس تاسف‌بار و ویرانگر جنگ و آتش و خون و خون و باز خون و برادر‌کشی و چپاول و غارت را باید در مجالی فراخنای عرضه داشت تا معلوم شود که مطابق کتاب «موسسات تمدنی در ایران» نوشته-ی اردکانی‌؛ آن‌چه از آثار تمدنی نوین مشتمل بر: راه و جاده و اداره و مخابرات و آب و برق و بیمارستان و مدرسه و دانشگاه و... در ایران می‌بینیم و می‌شناسیم مربوط به همین قرن معاصر است. با این عبارات دریافت می‌شود که نباید چنین پنداشت که بلاد آذربایجان و آذری‌زبانان عزیز هم‌وطن و یا اهالی مشهد و شیراز و اصفهان و... همه از شکم مادران اهل فضل و کار و سازندگی و فرهنگ بوده‌اند و در قیاس با امروز ایشان از خودباوری و عزت به همین مقدار هم دست شست. متاسفانه ما در ایران توسعه و سازندگی و برنامه-ریزی را بسیار دیر آموختیم و به کار بستیم و هنوز هم بر سر توسعه بسیار فرصت‌سوزی‌ها داریم. اگر دیروزی نه وطن می‌-شناختیم و نه حب وطن داشتیم روزگاری دیگر با همت متعالی اهل دانایی و علمای بلاد آموختیم که باید دست در دست هم دهیم و میهن را آباد کنیم، اما در میان نخبگان سیاسی و اقتصادی همواره بوده‌اند کسانی که با استفاده از فرصت و سوء استفاده از غفلت دیگران فرصت‌ها و ثروت‌های توسعهٔ برابر را در تبعیض آشکار، ناعادلانه به سود بلاد و دهات خویش تقسیم داشتند و برای توجیه چنین نظم پریشانی چوب حقارت را بر سر دیگر بندگانی از خدا در این وطن نشاندند و چنان می‌نمایند که گذشتهٔ بالاد ایشان نه همین مستندات بسیار پیش رو که هم ایشان همه اهالی فضل و از شایستگان انگشت‌شمار توسعه از بدو تاریخ بوده‌اند. من و شما امروز به مدد کسب آگاهی‌ها دریافته‌ایم که مادران‌‌ همان بلاد مترقی، قبل از توسعه البته کودکانی نمی‌زاییدند که در گهواره بتوانند سخن بگویند. اگر مستندات غیر‌قابل انکاری را علی‌رغم تطویل کلام ناگزیر بودم بر قلم آورم، اینکه اگر امروز آن همه سرزمین‌های فقیر و نابسامان، سامانی یافته و بازار تهران را هم می‌چرخانند و هم شهری‌های ما به کارگری آن‌جا مشغول‌اند و ریشخند و تلخند می‌بینند و می‌-شنوند چرا که این ستم را داغی بر چهرهٔ ما نشانده است روزگار. تصمیم‌گیران و تصمیم‌سازانی بوده‌اند که به عدالت رفتار ننمود‌اند و مردمانی از ما که هیچ‌گاه نخواسته‌ایم از رخوت و سستی برخیزیم‌، اشتباهات را در تصمیم‌گیری‌های کلان-مان بار‌ها تکرار کرده‌ایم. نمایندگان ما همواره افرادی بوده‌اند که‌ نتوانسته‌اند حق توسعه و پیشرفت این پا از وطن عزیز ایرانمان را از برنامه و توسعهٔ ملی بستانند. اطمینان می‌دهم که هر‌گاه نمایندگان شما ملت مدیرانی متخصص، آگاه و دردآشنا و خبره به مسائل اجرا و سازندگی نباشند، اگر نیکان روزگار هم باشند چرخ توسعه‌نیافتگی و بیکاری، زین پس نیز به‌‌ همان افسوس‌های گذشته خواهد چرخید. قرآن اشاره فرموده است سرنوشت ملت‌ها را خود ملت‌ها‌ «تغییر-» می‌دهند و اگر ما نخواهیم این ضرورت تحول و «‌تغییر» را بپذیریم و ابزار مدیریت و نمایندگی آن را خلق نکنیم‌، تحول رخ نخواهد داد. شما عزیزان را به یک ضرب‌المثل آشنا ارجاع می‌دهم که می‌گوید: «حق گرفتنی است و نه دادنی». تصور اینکه در برنامه‌های توسعهٔ چشم‌انداز و پنج ساله و سالانه‌، سهم ما را در ترازوی عدالت ریخته و پیمانه داشته و عنقریب نامه‌رسان عدالت، به دروازهٔ زنگ‌زدهٔ شهرمان خواهد آور‌د، تصور و آرزویی بیهوده و تحقق‌ناپذیراست. سهم شهر من و شما در قانون چنان تعریف شده است که باید رفت و شجاعانه فریاد زد و آن را ستاند و این‌جاست که اگر مردان مرد میدان‌های سخت، سکاندار نمایندگی شهر شما نباشند، حرام‌خوارانی در بازارسیاست و اقتصاد همواره به کمین کوتا-قدان و یتیمان و مستضعفان نشتته‌اند تا از فرصت‌های عجز و ناتو‌انیشان استفاده و حقوق مسلم ایشان را سر بکشند. اگر خداوندگار هستی خسران آدمیان را در درک معرفت و روح دینداری چنین نمی‌دید، قانون معنویت را با یک صد و بیست و چهار هزار رسول و فرستادگانش تا خاتم‌الانبیا به جوهر توصیه و پیام و بیم و امید‌ها نمی‌نوشت. انسان جایزالخطاست و البته برخی انسان‌ها در خسران خطاکاری‌اند. این‌جاست که «حق گرفتی» نیازمند «پاسبانی امین و اهل فن» است و نه صرفا مدیرانی فرهنگی که متصور باشند با موعظه و درس اخلاق می‌توانند از سهم ملت دفاع کنند. بیکاری در خرم‌آباد از شهر و تا روستا‌هایش یک درد و بحران فراگیر است. این معضل اجتماعی- اقتصادی نیازمند برخاستن است. چراغ‌های شهرک‌های صنعتی شهر امروز خاموش است، تجارت و رونق اقتصادی و بازرگانی و کشاورزی و دامداری هم از نفس باز ایستاده است. اطمینان می‌دهم که نتایج برجام هم چاره‌ساز این بحرا‌ن-‌ها نخواهد بود. چرخ سانتریفوژ‌ها از کار افتاد و امید ندارید که در شهرتان چرخ صنعت و مرهم بیکاری از این رهگذر به کار افتد نتایج برجام شمعی را در شهرک‌های صنعتی شهر شما روشن نخواهد کرد تا چه رسد به چراغ زندگی و دمیدن روح مسیحایی در آن. این وعده و پیمان من با شما عزیزان است. پس منتظر معجزهٔ وعده‌های تکراری نباشید و برخیزید. این شهر نیازمند باز‌تعریف روحیهٔ اعتماد به نفس و خودباوری و ستاندن حقانیت خود از قانون و جذب سرمایه-های ارزشمند برای رونق و توسعه است. آری این تجربه تاریخ است که: هیچ کس و هیچ ملتی با سکوت و نشستن به‌ منزلت نرسیده است.


بخشی از سوابق اجرایی و مدیریتی دکتر فتوحی:

 دکترای مدیریت بحران
 معاون وزیر جهاد کشاورزی
 رئیس سازمان حفظ نباتات کل کشور
 مدیر ملی و بین المللی و هماهنگ کننده طرح TCP با همکاری FAO
 نایب رئیس مدیر عامل و عضو هیئت مدیره تحقیقات آب و انرژی کشور
 عضو شورا و معاون سازمان نظام مهندسی کشور
 عضو کارگروه اشتغال و سرمایه گذاری
 استاد دانشگاههای تهران و لرستان (استاد مدیریت بحران، اصول مدیریت، اصول ترویج و...)
 نماینده بین المللی دولت در امور بهداشت گیاهی IPPC
 رئیس هیئت مدیره جهاد نصرکشور
 نمایندهٔ وزیر در هیئت انتظامی سازمان نظام مهندسی کشاورزی و منابع طبیعی کشور
 عضو هیئت مدیره شرکت جهاد زمزم و مشاور مدیرعامل
 عضو هیئت مدیره شرکت هواپیمایی کشور
 رئیس سازمان جهاد کشاورزی استان لرستان
 رئیس شورای بسیج مهندسین استانهای تهران و لرستان
 نویسنده کتاب و مدیر مسئول نشریه تخصصی پایداری در کشاورزی
 نامزد دریافت نشان دولتی در سال ۱۳۹۰
 مدیر نمونه ملی و بین المللی دارنده مدال FAO سازمان خوار و بار جهانی

بخشی از خدمات ایشان در سطح استان وکشور:
 ایجاد اشتغال بیش از ۱۲۰۰ نفر در سازمان جهاد کشاورزی استان لرستان
 ایجاد اشتغال بیش از ۵۵۰۰ نفر در وزرات جهاد کشاورزی کشور
 ایجاد ۱۲ ایستگاه پمپاژ در سراسر استان لرستان
 احداث ۳ باب سردخانه (۳۰۰۰ تنی) بزرگ در استان لرستان (خرم آباد و بروجرد)
 احداث مجتمع گلخانه بزرگ جهاد کشاورزی دیناروند خرم آباد
 احداث سد دهکرد در شهرستان بروجرد – ابتدای جاده بروجرد - اراک
 فراهم کردن بسترهای لازم برای احداث دهکده المپیک
 اعطاء صدور مجوز پروانه با تسهیلات بانکی برای احداث مرغداری – گاوداری – پرواربندی و بی‌نیاز نمودن استان لرستان از واردات گوشت مرغ
 سفر برای انعقاد قرارداد و ایجاد روابط تجاری، کشاورزی با کشورهای جمهوری خلق چین، روسیه، قزاقستان، ترکیه، پاکستان، هندوستان، سوئیس و...
 ایجاد روابط اقتصادی و تجاری بین جمهوری اسلامی ایران و جمهوری خلق چین
 ایجاد موافقت نامه قرنطینه گیاهی بین جمهوری اسلامی ایران و روسیه و انعقاد قرارداد با روسیه
 گستره خدمات خارج از کشور در جهت انعقاد قرارداد و تفاهم نامه بین کشورهای: جمهوری خلق چین، ترکیه، قزاقستان، روسیه، آرژانتین و بلاروس جهت روانسازی تجارت محصولات کشاورزی و تعیین ضوابط قرنطینه‌ای



راه‌های ارتباطی:

 وب سایت:
www. AghaRezaFotouhi. com

 ایمیل:
AghaRezaFotoohi@yahoo. com

 موبایل:
۰۹۱۲۱۰۹۸۰۹۵
 سامانه پیامکی:
۵۰۰۰۲۰۳۰۷۰۵
 تلفن دفتر:
۰۶۶۳۳۴۰۵۸۸۷

 کانال تلگرام:
https: //telegram. me/DrFotouhi
 اینستاگرام:
Instagram. com/DrFotouhi



زندگینامه و دوران تحصیل:

دکتر آقارضا فتوحی متولد ۲۳ تیرماه ۱۳۴۹ در یکی از مناطق محروم خرم آباد متولد و بزرگ شده، علیرغم سختی‌ها و مشکلات آن زمان که پیش رو دکتر بود، تحصیلات را با موفقیت یکی پس از دیگری در شهرستان خرم آباد به پایان رساند، وی پس از دوران تحصیلات و با شرکت در آزمون سال ۱۳۶۸ وارد دانشگاه شد.
و با کوشش و تلاش فراوانی که داشت و توانست با رتبه عالی مدرک خود را دریافت کند، دکتر پس از سال‌ها خدمتگزاری به مردم در سازمان جهاد کشاورزی مشغول به کار شده، او هیچ وقت از تلاش و کوشش جهت کسب علم و دانش دریغ نمی‌کرد و توانست مدرک کار‌شناسی ارشد کشاورزی و دکترای مدیریت بحران خود را از دانشگاه اصفهان کسب کند.

برنامه‌های آبادانی و توسعه روستا‌های لرستان و شهرستان ‌های خرم-آباد و بخش‌های تابع
۱) طرح بیمهٔ تامین اجتماعی روستائیان و پرداخت مستمری بازنشستگی تامین اجتماعی به کشاورزان
۲) طرح مطالعه و ساماندهی سامان‌های عشایری مطابق با چشم انداز ایران ۱۴۰۰
۳) توسعهٔ جدول محصولات دارای نرخ تضمینی و تقویت شایستهٔ قیمت‌ها
۴) ایجاد «کرسی‌آزاد‌اندیشی» با محوریت مسائل عمدهٔ بخش کشاورزی ایران و استان‌ها در کمیسیون کشاورزی و منابع طبیعی و مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی
۵) طرح مطالعهٔ جامع دشت‌های کشاورزی لرستان و شهرستان‌های خرم‌آباد و دوره با هدف تهیهٔ نقشهٔ کاربری محصولات زراعی و باغی و توسعه و آبادانی هدفمند آن
۶) طرح تهیه و توسعهٔ قطب‌های باغداری لرستان
۷) طرح مطالعه و تهیهٔ نقشهٔ منابع آبی زیر‌سطحی شهرستان‌های خرم‌آ‌باد و دوره و دریافت مجوز برداشت آب از سفره‌های زیر-زمینی در این شهرستان ‌ها
۸) حمایت قاطعانه از حقوق عرفی بهره‌برداران زراعی و باغی شهرستان‌های خرم‌آباد، دوره و پلدختر از رواناب رودخانهٔ کشکان و ممانعت از تضییع این حق مسلم
۹) طرح تقویت و بهبود عملکرد محصولات زراعی و باغی استان لرستان و شهرستان‌های خرم‌آباد و دوره چگنی
۱۰) طرح تشکیل «تعاونی‌های تولید روستایی عمومی» با مشارکت سازمان نظام مهندسی کشاورزی و منابع‌طبیعی با هداف عمران و توسعهٔ پایدار کشاورزی و اشتغال‌زایی گستردهٔ فارغ‌التحصیلان کشاورزی
۱۱) طرح تشکیل «تعاونی‌های تولید روستایی عمومی» در اراضی موقوفی با مشارکت سازمان اوقاف و امور خیریه با هداف عمران و توسعهٔ پایدار کشاورزی و اشتغال‌زایی گستردهٔ فارغ-التحصیلان کشاورزی
۱۲) طرح تشکیل «هولدینگ دامپروری لرستان» با هدف‌آبادانی، توسعه و حمایت از واحدهای حقوقی و حقیقی دامپروری و دامداری استان لرستان و شهرستان‌های خرم‌آباد و دوره
۱۳) طرح تاسیس شرکت‌های آموزش و مشاورهٔ کشاورزی با مشارکت سازمان نظام مهندسی کشاورزی و منابع طبیعی لرستان با هدف ‌اشتغال فارغ‌التحصیلان کشاورزی
۱۴) طرح هر روستا یک مهندس کشاورزی
۱۵) توسعهٔ گستردهٔ برنامه‌های آب و خاک و شیوه‌های آبیاری تحت فشار
۱۶) توسعهٔ مناطق چهار‌گانهٔ محیط‌زیست در استان لرستان
۱۷) احیا تالاب‌های لرستان
۱۸) حمایت از توسعهٔ پایدار کشاورزی لرستان و شهرستان-های خرم‌آباد و دوره
۱۹) حمایت و تقویت طرح‌های توسعهٔ کشاورزی و آب و خاک در لرستان و شهرستان‌های خرم‌آباد و دوره
۲۰) حمایت و تقویت نظام‌های بهره‌برداری جمعی و یکپارچه-سازی اراضی با هدف ارتقا بهره‌وری و جذب فارغ‌التحصیلان کشاورزی
۲۱) تشویق و دعوت از سرمایه‌گذاران بخش خصوصی- عمومی برای سرمایه‌گذاری در برنامه‌های توسعه‌محور کشاورزی شهرستان‌های خرم‌آباد و دوره
۲۲) هویت‌بخشی به سیمای روستا و عشایر
۲۳) صیانت از میراث فرهنگی روستا و عشایر و توسعهٔ فرهنگی
۲۴) تهیهٔ نقشهٔ فرهنگی روستاهای استان لرستان و شهرستان-های خرم‌آباد و دوره
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار