به گزارش خبرنگار تابناک کرمانشاه، شروع قرن جدید برای گروههای اجتماعی مختلف، آغاز یک دوران جدید و تجربه شرایط تازه است.
عشایر و دامپروران سنتی از جمله گروههایی هستند که بعد از گذشت یک قرن شرایط کاملا متفاوتی را تجربه میکنند. ایلات و عشایر نزدیک یک قرن تمام است که با سیاستهای اغلب نامهربانانه و غیرمسئولانه دولت مدرن دست و پنجه نرم میکنند. پس از گذشت صد سال اگر نگاهی به وضعیت دو طرف بیاندازیم، حکایت کاملا تغییر کرده است.
عشایر که روزگاری بزرگترین مانع شکل گیری دولت متمرکز و مدرن توصیف میشدند و خواب و خیال تجددطلبان را آشفته کرده بودند، امروز به زور میتوان رد پای آنها را حتی در برنامههای بخشی و حوزهای دولتها یافت.
طی این صد سال بخش بسیار اعظم عشایر به سودای زندگی بهتر و یا از سر ناچاری راهی حاشیه شهرها گشته و شهروند دولت مدرن شدند. بخش کوچکی هم با سرسختی و سخت جانی، داستان کوچ ایل را ادامه دادند هر چند اولویت هیچ برنامه توسعهای و کلان نبودند.
ولی اکنون این داستان کج و دار مریز تقریبا به پایان خودش رسیده است. مشکلات تورمی، خشکسالیها، کمبود شدید آب، گرانی سرسام آور علوفه، کمبود و گرانی دستمزد چوپان، دشوارشدن شرایط چرا در عرصههای طبیعی و ... موجب شده عشایر به آخر خط بسیار نزدیک شود. دولت مدرن هم سالهاست در کار ارائه خدمات و تامین رفاهیات شهروندان خودش هم مانده است و فرصتی برای فکر کردن به مشکلات عشایر ندارد.
از این پس، ایل و عشایر را باید تنها در شعارهای مدیران و شعر شاعران جستجو کرد؛ و لبخند کودکان و زنان سوار بر اسب را از عکسهای آرشیوی عکاسان و فیلمهای مستند نظاره کرد.
آغاز قرن چهاردهم، پایانی بر یک قرن تلاش عشایر برای بقا در سایه دولت مدرن بود. قصه کوچ عشایر به آخر رسید، ولی دولت مدرن هم به مقصد نرسید.