مفهوم شهر در جهان معاصر دچار تغییرات و پیچیدگیهای گستردهای شده است. فرآیند مهم جهانیشدن و مؤلفههای مرتبط با این دیده دیگر اجازه نمیدهد که به شهر، مدیریت و برنامهریزی آن نگاه سنتی و کلاسیک داشته باشیم.
چند بعدی شدن مفهوم شهر و تبدیل شدن آن به شبکهای از مسائل متنوع و مختلف از حوزه اقتصاد تا فرهنگ، لزوم نگاه میانرشتهای به این مسئله را چند برابر نموده است. لذا اداره شهر، امروز خود به دانشی مستقل به نام «مدیریت شهری» بدل گشته که هدف اصلی آن حل مسائل متکثر مرتبط با شهر و برنامهریزی در جهت توسعه پایدار لحاظ میگردد.
مشهد مقدس به عنوان یک کلانشهر نیز چارهای جز بهره بردن از دانش مدیریت شهری ندارد. حقیقت آن است که مشهد به عنوان یک شهر، پیچیدگیهای بیشتری نسبت به سایر کلانشهرها دارد. کنار هم قرار گرفتن ویژگیهایی چون وجود بارگاه مطهر حضرت رضا (ع) و شکلگیری مسئله مهم زیارت، سابقه تمدنی و تاریخی خراسان بزرگ، حضور گردشگران فراوان خارجی و داخلی، مهاجرپذیری و دیگر عوامل باعث بروز این یچیدگیها گردیده است.
لذا با توجه به بغرنج بودن مسئله، بهره بردن از دانش مدیریت شهری به معنای واقعی آن بیش از پیش الزامی میگردد. در این میان عنصر برنامهریزی را میتوان مهمترین مؤلفه در مدیریت شهری فرض نمود. دفتر برنامهریزی وزارت کشور برنامهریزی را اینچنین تعریف میکند: «برنامهریزی عبارت است از یک جریان آگاهانه که به منظور دستیابی به اهداف معین و مشخص، انجام یک سلسله اقدامها و فعالیتهای مرتبط با یکدیگر را در آینده پیشبینی میکند.»
اما باید دید در مدیریت شهر مشهد چه رخ داده و با مدیریت شهری تا چه اندازه به عنوان دانش برخورد شده است. مدیریت شهری در ایران هیچگاه حالتی متمرکز نداشته و قدرت شهرداریها به طور نسبی تعریف میشده است. به عبارت بهتر باید گفت با وجود آنکه اداره شهر بر عهده شهرداریها است اما در عمل تمام ابزارهای مدیریتی در اختیار آنها نبوده و نمیباشد. این نقطه ضعف خود به آسیبی جدی در مدیریت شهری کشور تبدیل شده است.
از دیگر سو مدیریت شهری در شهر مشهد با مشکل مهم دیگری نیز روبهرو است و آن وجود نهادها و ساختارهای موازی است که باعث شده مدیریت شهری در مشهد همیشه با سختیهایی جدی همراه باشد. به اعتقاد نگارنده مدیریت شهری در مشهد با توجه به تلاشهای شهردار سابق و تیم مدیریتی وی در جهت اصلاح ساختارها و فرایندها در جایگاه و نقطه مناسبی قرار گرفته بود، به گونهای که امید زیادی را به وجود آورد که این تلاشها نقطه آغازی برای توسعهیافتگی مشهد خواهد بود. در دوره جدید با وجود تمام تلاشهای در خور سپاس مدیران فعلی شهرداری، به نظر میرسد آرمانها و آروزهایی که شکل گرفته بود چندان در مسیر تحقق قرار نگرفته است.
مروری بر رخدادهای مختلف حوزه شهری مشهد، حاکمیت و غلبه نگاه سیاسی را (البته متأسفانه) بر رویکردهای علمی و مسئلهمحور به خوبی آشکار میکند. حل مسائل متنوع و مختلف شهری، آن هم در کلانشهری چون مشهد با تمام ویژگیهایی که از آن یاد شد نیاز به نگاهی فراسیاسی و فراحزبی داشته و دارد. اما تجربه و مروری بر عملکرد دو ساله اخیر شهرداری مشهد حضور نوعی نگاه سیاسی را بیشتر به ذهن متبادر مینماید. به خوبی مشخص است که نگاه سیاسی و حزبی به مسائل، نه تنها در حل آنها کمکی نخواهد کرد بلکه بر پیچیدگی و بغرنج شدن بیشتر نیز تأثیرگذار خواهد بود.
نگاهی بر عناوین و رویکردهای روزنامه ارگان شهرداری مشهد به خوبی نشان میدهد که این نگاه سیاسی تا چه حد وجود دارد. اقدامات ظاهرا تبلیغی مجموعه شهرداری مشهد در بهره بردن از شخصیتهای کلان سیاسی کشور در جهت تأیید فعالیتها و برنامههای خویش امروز چنان پررنگ شده است که به نوعی ضد تبلیغ برای خود این دوستان تبدیل شده است.
اما نگاه سیاسی آسیب مهمتری را نیز در زمینه مدیریت شهری به همراه دارد. مهمترین رکن موفقیت مدیریت در شهرها بهره بردن از مشارکت مردم است. عملاً هیچ نهاد مدیریت شهری نمیتواند بدون بهرهگیری از مشارکت مردم و شهروندان به اهداف خود دست یابد. حاکمیت نگاه سیاسی در حوزه مهم اداره شهر منجر به از دست دادن بخش مهمی از مشارکت و سرمایه اجتماعی شهری خواهد بود، که آسیب این نگره مستقیماً به شهر و شهروندان آن باز میگردد. میدانیم که یکی از اصول مهم مدیریت شهری بهره بردن از ظرفیت نهادهای مدنی است که نگاه سیاسی این ظرفیت را مختل خواهد نمود. رویکردهای پنهان و نهفته و در مواقعی آشکار سیاسی بخش مهمی از انرژی و رویکرد کلی را که طبیعتا باید در جهت منافع شهروندان باشد تحتالشعاع خویش قرار داده است.
این رویکردهای سیاسی در عرصههای مختلف مدیریت شهری از برنامهریزی، مدیریت فرهنگی و مدیریت اقتصادی قابل بحث است. به عنوان مثال در دوره شهردار سابق و تیم مدیریتی ایشان فعالیتهای مدیریت هنری شهری مشهد تبدیل به قطبی مهم در کشور شده بود، به گونهای که مشهد محل رجوع دیگر کلانشهرها نیز بود. مهمترین رویکرد و اقدام مدیریت هنریِ وقت بهره بردن از تمام پتانسیل هنرمندان شهری مشهد از طیفها و گروههای مختلف در جهت همافزایی و همچنین تازهسازی عمومی شهر بود. اما این رویکرد در دو سال اخیر چندان مورد توجه واقع نشده است، به گونهای که پروژههایی چون استقبال از بهار که به نوعی ویترین شهری مشهد بودند بسیار ضعیف گشته و دیگر از حضور طیف متکثر و متنوع هنرمندان مشهدی در این رویداد خبری نیست. بدیهی است که این آسیبی مهم بر پیکره سرمایه اجتماعی شهری مشهد است.
وجود و بروز تفکر انتقادی یکی از اجزای مهم و تأثیرگذار در مدیریت شهری میباشد. نگره انتقادی در جهت اصلاح و ساماندهی امور بسیار مؤثر خواهد بود. اما آنچه که به اعتقاد نگارنده به عنوان یک فعال فرهنگی اجتماعی و البته شهروند مشهدی لمس میشود این است که به نگاههای منتقد مدیریت شهری مشهد اهمیت زیادی داده نشده و به بازی گرفته نمیشوند.
از دیگر آفات مدیریت شهری حاکمیت روحیه شعارگرایی به جای عملگرایی مبتنی بر واقعیت است. چنانچه اشاره شد شهر مبتنی بر فرایند جهانیشدن مسیر خود را در راستای پیچیدگی بیشتر طی خواهد نمود. در چنین وضعیتی دم زدن از شعارهای فوقآرمانگرایانه و به دور از واقعیت نه تنها مدیران شهری را از آیندهنگری که از اجزای مهم دانش مدیریت شهری است دور خواهد نمود، بلکه باعث خواهد شد از مسیر پرشتاب حرکت فعلی شهر و شهروندان نیز عقب بیفتند.
یک مجموعه مدیریت شهری از اجزای مختلف و متنوعی تشکیل گشته که باید به طور هماهنگ و هارمونیک با یکدیگر کار کرده تا موجب تحقق هدف واحدی گردند. عدم توازن داخلی میان اجزای مجموعه مدیریت شهری، نگاههای رقابتی، عدم دستیابی به گفتمان واحد شهری و مواردی از این دست از همکاری متوازن و هارمونیک اجزای مختلف این مجموعه جلوگیری نموده است.
شورای شهر نیز از این بحث مستثنی نیست و به طور متناوب با حاشیههای مختلفی روبهرو بوده است ک تقریباً بخش مهمی از آنها نیز انعکاس رسانهای و بیرونی داشته است. بدیهی است که بیرونی شدن این حواشی یک آفت بزرگ دیگر را نیز به همراه دارد و آن بروز تنش و از بین رفتن آرامش در سایر بخشها است.
از جمله نقاط ضعف مدیریت شهری در دوران اخیر تمسک به شعار است. عدم توجه به واقعیات و احتیاجات واقعی و روزمره شهروندان مشکل اساسی است. باید سؤال کرد طرح واژگان و اصلاحاتی ژئوکالچرال و ژئواکونومی و از این دست از سوی برخی دستاندرکاران شهرداری مشهد در مصاحبهها و نشستها و یا ادعای بزرگ تبدیل شدن مشهد به قطب تولید علوم اسلامی در جهان اسلام (آن هم به سرعت) تا چه حد مبتنی بر واقعیات و ظرفیت شهری فعلی مشهد و مهمتر از آن در حوزه وظایف سازمانی این دوستان است. آن هم در شرایطی که مشکلات روزمره شهری چون ترافیک، بیهویتی ساختارهای فیزیکی شهری، بلندمرتبهسازیهای بیپایه و... نفس مردم را تنگ کرده است. آیا چنانچه مدیران شهری ما آرمانهای بزگشان را در گوشه ذهن نگاه داشته و به آنچه که وظیفه ذاتیشان است بپردازند بهتر نیست؟!
سؤال اینجا است که کدام نگره و نظریه مدیریت شهری چنین انتزاعینگری را توصیه نموده است. آن هم در شرایطی که مقام معظم رهبری توصیه اکید به تعقیب آرمانهای کلان و متعالی اما در بستر واقعبینی و واقعنگری دارند. به نظر میرسد مدیریت شهری در مواقعی رسالت اصلی خویش را فراموش کرده و به دنبال اهدافی دور از واقعیات مأموریتهای محوله خویش حرکت میکند.
آیا بهتر نبود که مدیریت شهری به جای پرداخت به مسائل انتزاعی تلاش مینمود تا زیرساختهای مناسب شهری را در جهت زمینهسازی توسعه پایدار شهری فراهم آورد. به نظر میرسد طرح شعارهایی چون برنامهریزی 100 ساله در مدیریت شهری مشهد کمی غیر قابل باور باشد! متأسفانه این انتزاعینگری حداقل مبتنی بر رویکردهای پژوهشمحور نظری هم نمیباشد.
از دیگر رویکردهای مهم در مدیریت شهری مطالعات تطبیقی و بررسی دانش و تجارب دیگر مدیریتهای شهری است. باید سؤال کرد در سالهای اخیر چه تلاش جدی در این زمینه رخ داده است. سفرهای مسئولین مختلف مرتبط با مدیریت شهری به خارج از کشور چه دستاورد مشخصی را برای شهر به همراه آورده است. چه فرایند مشخصی در راستای انتقال تجارب در این زمینه پیشبینی شده است. آیا این سفرها و برگزاری همایشها و کنفرانسها صرفاً ویترینی است برای بینالمللی جلوه دادن مشهد یا واقعاً توسعهای را برای مشهد به ارمغان آورده است؟
از دیگر سوی در مدیریت و برنامهریزی شهری، نگاههای حوزه مطالعات فرهنگی و اجتماعی بخش مهمی از تمام رخدادها را تشکیل میدهند. بد نیست مدیریت شهری در گزارشی به طور شفاف وضعیت بررسی ارزیابی تأثیر اجتماعی رویکردهای خویش را تشریح نماید. همچنین اطلاع از میزان مشارکت واقعی دانشمندان حوزههایی چون علوم اجتماعی در این تصمیمگیریها و برنامهریزیها خالی از لطف نخواهد بود.
از ارکان مهم مدیریت شهری غیر کلاسیک دستیابی به رویکردهای استراتژیک است. در صورت وجود نگاه استراتژیک است که میتوان ضمن مشخص نمودن اهداف، برنامهها را تعریف و در نهایت عملیاتی نمود. به عبارت دیگر برنامهریزی استراتژیک ترسیم آینده مجموعه تحت مدیریت است. لازمه این امر در مرحله نخست داشتن شناختی درست از وضعیت موجود و واقعیات شهر است. زمانی که در حوزه مدیریت شهری از وجود چهرههای غیر بومی که با مسائل و واقعیات روز آشنا نباشند استفاده گردد به نظر میرسد توفیق چندانی حاصل نخواهد شد.
مدیریت شهر نیاز به شناخت دقیق و منطبق بر واقعیت از شهر دارد. بدون شناخت روابط پیچیدهای که در شهری چون مشهد حاکم است چگونه امکان اداره شهر وجود خواهد داشت. البته در اینجا فقط مسئله بومینگری مطرح نیست، بلکه تخصصگرایی نیز اهمیت بسزایی دارد. بهره بردن از مدیرانی در امر برنامهریزی شهری که دانشی در زمینه مسئله شهر و مسائل آن ندارند چگونه مؤثر خواهد بود؟ صرف آشنایی با مسئله برنامهریزی دلیل بر توانایی در برنامهریزی و مدیریت شهری نخواهد بود. در چنین وضعیتی تفکر استراتژیک جایگاهی نخواهد داشت و بیشتر تبدیل به همان انتزاعینگری و شعار که بدان اشاره شد تبدیل میگردد.
در نهایت باید گفت که لازمه ارتقای شهری استقرار تفکر علمی مدیریت شهری مبتنی بر تجارب موفق جهان خواهد بود. رخدادی که نیاز به جامعنگری مدیران شهری و بهره بردن از تمام متخصصین با سلیقههای مختلف دارد. مدیریت شهری جایگاهی است که محل واقعی خدمت به شکل عملیاتی است نه تریبونی برای طرح شعار خدمتگزاری مردم!
محمد جواد استادی پژوهشگر مطالعات فرهنگی اجتماعی/ یادداشت مکتوب