این روزها که حرف از اقتصاد مقاومتی و ایجاد مشاغل خانگی است، بانویی قزوینی توانسته با تجاری سازی هنر خود، به نمونهای موفق در کارآفرینی تبدیل شود.
به گزارش خبرنگار اجتماعی صبح قزوین؛ از فاصلههای نسبتا دور، استشمام بوی خوب شیرینی، نوید رسیدن به محل قرار را میداد.
برای ورود به کارگاه، از چند پله پایین رفتیم و به یک زیر زمین رسیدیم. در نگاه اول تمیزی و نظم کارگاه، بیشتر از همه چیز به چشم میآمد.
بانویی با لهجه شیرین قزوینی به استقبالمان آمد؛ ایزدیان، مدیر شیرینی پزی "مهدی"، همان بانویی است که آوازه شیرینیهایش شهر قزوین را پر کرده است.
بعد از سلام و احوالپرسی، ایزدیان جعبههای شیرینی را در حالی که از یخچال بیرون میآورد، با سلیقه و مرتب روی میز چید:"اینها شیرینیهایی هستند که هم طرح ظاهری آنها اختصاصی است و هم دستور تهیهاش."
با اینکه مشخص بود سن ایزدیان از 40 گذشته اما همچنان شور و حرارت یک جوان 20 ساله در وجود او به چشم میخورد.
چندتا قاب عکس را روی دیوار نشانمان داد و گفت:"شکوفه سیب، شکوفه بابونه و شکوفه فرحی شیرینیهای مخصوصی هستند که دستور پختشان خودم به دست آوردهام، حتی برای ظاهرش هم، خودم اختصاصی قالب طراحی کردم.
میان حرفهایش مدام تاکید میکرد که در درجه اول خود را یک هنرمند میداند و شیرینیهایی که با عشق و علاقه میپزد نیز آثار هنری او هستند.
بالاخره بعد از گپ و گفت درباره طعم و نقش شیرینیها، به رسم همیشگی مصاحبه گرفتن، مدیر شیرینی پزی مهدی پشت میز کارش و ماهم روبرویش نشستیم.
از ایزدیان خواستم که از روزهای اولی که شیرینی پزی میکرد، بگوید.
به قدر چند ثانیه به فکر فرو رفت و گفت:"از همان بچگی عاشق کارهای هنری بودم، در آن دوران با گِل ظرفهای کوچک و وسایل گِلی درست میکردم؛ بعد از مدتی دیدم که مادرم مشابه کاری که من با گِل میکنم را بر روی خمیر شیرینی انجام میدهد، همین باعث شد که من هم به شیرینی پزی علاقه مند شوم".
از گذشته که حرف میزد، جدیت در چهرهاش هویدا میشد:"10 سال در خانه به صورت مقطعی شیرینی میپختم، بعد از مدتی تصمیم گرفتم که یک کسب وکار مستقل ایجاد کنم تا تنها پسرم هم بتواند شریک این کار باشد."
با لبخندی که حاکی از رضایت بود، گفت:" کارم را با یک اجاق گاز سینجر، یک الک آرد، یک تخته و یک سینی مخصوص شیرینی شورع کردم؛ اوایل در آشپزخانه خانه خودم فقط نان چایی میپختم، بعد از مدتی شیرینیهای قندی دو رنگ، نخودی و چرخی هم پختم."
وی به ما گفت که پسرش مهدی را یکی از عوامل مهم موفقیت در این راه است:" وقتی برای اولین تصمیم گرفتم شیرینیها را بفروشم، مهدی 15 ساله بود و با همان سن کم توانست بازاریابی کند و مشتریهای زیادی را به خانه بیاورد؛ بعد از مدتی همان مشتریها، افراد جدیدی را برای خرید شیرینی با خود میآوردند."
با مرور این خاطرات لحظه به لحظه چهرهاش خندانتر میشد:"همان سال اول، 2 ماه مانده به عید، به قدری درخواست شیرینی زیاد شد که نتوانستیم پاسخگوی مشتریها باشیم."
ایزدیان برای ما گفت که سالهای اول کارش حسرت وجود یک کارگاه کوچک را داشت اما با توسل و تلاش توانست از یک فضای کوچک به یک کارگاه 30 متری، بعد از مدتی به یک کارگاه 60 متری و حالا هم به یک کارگاه متوسط 150 متری دست پیدا کند.
وی رونق کسب و کارش را با توکل به خدا مدیون مدیریت، اراده و نظم خود میداند:" اگر اعتماد به نفس نداشتم، از همان روزهای اول در برابر هر مشکل کوچکی کمر میکردم و هرگز به اینجا نمیرسیدم؛ من حالا در جایی هستم که شب عید بخاطر شدت استقبال مردم از شیرینیهای مهدی، نزدیک به 30 میلیون تومان سفارش را رد کردم چون نمیتوانستم جوابگوی حجم بالای سفارشات باشم."
هرچند ایزدیان افق کاری خود را تمرکز بر روی شیرینی سنتی قزوین میداند اما به تازگی با وام 30 میلیونی بسیج سازندگی، توانسته فرشیرینی پزی بزرگی خریداری کند که با آن شیرینیهای جدید را نیز تولید کند.
مدیر شیرینی پزی مهدی از سنگ اندازی بعضی همکارانش بسیار گلایه داشت: این کارگاه شیرینی پزی زیر نظر سازمان صنعت و معدن و به عنوان یکی از مشاغل خانگی فعالیت میکند اما عدهای از همکاران با سنگاندازیهای مختلف قصد دارند رونق اینجا را کم کنند."
میان صحبتهایمان مدام حواسم به دو قاب عکس بالای سرش بود، بعد از تمام شدن حرفهای ایزدیان، درباره دو عکس پرسیدم، لبخندی زد و گفت:"عموهای مهدی هستند که شهید شدهاند، ما همه زندگیمان را مدیون آنها هستیم."
سری هم به داخل کارگاه و بخشهای مختلف آن زدیم؛ همه چیز با همان ترتیب و نظمی بود که در اتاق خانم ایزدیان هم دیده بودیم.
ایزدیان هنوز اجاق گاز قدیمی و خاطره انگیز خود را در کارگاه شیرینی پزی استفاده میکند و معتقد است همچنان بهترین شیرینیها را با همین فرگاز میتواند بپزد.
دیدن موفقیت این بانوی هنرمند حکایت از این دارد که سخت کوشی در کنار امید به خدا، هر انسانی را پیروز میادین سخت زندگی میکند.
منبع:صبح قزوین