به گزارش تابناک : مقوله استعدادیابی در زمینههای هنری و غیر هنری یکی از چالشهایی است که در کشور ما از دیرباز موردانتقاد قرارگرفته است. ما تا زمانی اهمیت این مقوله را درک نمیکردیم و برنامهای برای آن نداشتیم و از جایی به بعد هم در اجرای آن به مشکل برخوردیم و در خیلی زمینهها نتوانستیم استعدادهایی که نیازمند یک جرقه برای شکوفا شدن هستند را بیاوریم و به جامعه معرفی کنیم.
در زمینهٔ موسیقی تا دهه هفتاد هیچ ایده و تفکری برای استعدادیابی وجود نداشت و طبیعی هم بود چون خود پدیده موسیقی هنوز در جامعه جا نیفتاده بود، اما بعد از اینکه رفتهرفته موسیقی در کشور جا افتاد، فکرها به سمت جوانانی رفت که صدای خوبی دارند و یا آهنگسازها و نوازندههای خوبی هستند ولی به هر دلیلی فرصت ورود به عرصه موسیقی را پیدا نمیکنند.
تقریباً میشود گفت استارت استعدادیابی در موسیقی ایران با برگزاری اولین دوره جشنواره موسیقی ملی جوان در اواخر دهه هفتاد زده شد. جشنواره موسیقی جوان در سال 1378 باهدف شناسایی و تشویق جوانان مستعد در موسیقی و همچنین ارزشگذاری صحیح برای آنها تأسیس شد. این جشنواره طی 11 دورهای که برگزارشده، در دورههایی رسالت خود را بهدرستی انجام داده است ولی مشکلاتی باعث شده آنطور که لازم است دیده نشود.
جشنواره موسیقی جوان اولاً نیازمند پخش گستردهای است و حتماً باید از تلویزیون بهطور زنده یا غیرمستقیم شود تا مخاطبان بیشتری با کار شرکتکنندگان آشنا شوند ولی با توجه به اینکه نشان دادن تصویرساز از تلویزیون ممنوع است، پخش این جشنواره هم خیال باطلی است که به این زودیها نباید منتظرش باشیم و همچنان باید حسرتش را بخوریم. دوماً شرکتکنندگان و بهخصوص برگزیدگان این جشنواره نباید پس از اتمام جشنواره رها شوند چون در این صورت ممکن است حتی با شرایط روحی بدتری مواجه شوند. خوشبختانه در یکی دو دوره اخیر تلاشهایی در این زمینه صورت گرفته است ولی جشنواره موسیقی جوان علیرغم سطح قابل قبولی که برگزاری آن و شرکتکنندگانش دارند، همچنان نیازمند حمایتهای بیشتری است تا شرکتکنندههای جوان و مستعد آن در سطح گستردهتری دیده شوند.
بهجز جشنواره موسیقی جوان، برنامه دولتی دیگری برای کشف استعداد جوانان علاقهمند به موسیقی نیست ولی از سوی تلویزیون، بخش خصوصی و شرکتهای تهیه و تولید موسیقی اتفاقاتی در این زمینه صورت گرفته است.
از چند سال پیش ساختن برنامههایی مشابه استعدادیابی برونمرزی در ایران آغاز شد و برنامه "شب کوک" برای اولین بار اقدام به شناسایی استعدادهای جوان علاقهمند به موسیقی کرد. "شب کوک"، نمونه خارجی تلنتشوهای مختلف بود ولی برای تلویزیون همیشه محافظهکار ما اتفاق نو و جالبی محسوب میشد. این برنامه گرچه برنامه توانست چند ماه مخاطبان را سرگرم کند ولی درنهایت خروجی جالبی نداشت.
"شب کوک" با محدودیتهای همیشگی تلویزیون ساخته شد، بهطوریکه شرکتکنندگان فقط میتوانستند تعدادی تعیینشده از آثار یک سری خواننده خاص را اجرا کنند و نمیتوانستند از یک محدودهای خارج شوند. درنتیجه فقط آن دسته از خوانندههایی که موسیقی موردپسندشان از جنس موسیقی خوانندههای نظیر محمد اصفهانی و احسان خواجهامیری بود میتوانستند خودی نشان بدهند و طرفداران موسیقیهای دیگر یا از حضور در این برنامه محروم بودند و یا باید فرمی از موسیقی را اجرا میکردند که نه موردپسندشان بود و نه تخصصی در آن داشتند.
جوانهایی که در این برنامه بهعنوان شرکتکننده حضور داشتند لزوماً مستعدترین جوانها نبودند و جوانهای خیلی خوشصداتر و مستعدتری در جامعه وجود دارند که مجال حضور در این برنامه را پیدا نکردند. بااینحال شب کوک برنامهای است که باید ادامه پیدا کند. علیرغم اینکه فصل اول این برنامه استعداد خیلی خاصی را به جامعه موسیقی معرفی نکرد ولی ریشه امید را در جوانهای مستعد زنده کرد و به برخی از آنها باوراند که اجرای روی صحنه دور از دسترس آنها نیست و ممکن است روزی آرزویشان محقق شود.
علاوه بر اینها هرازچندگاه برنامههایی نیز از سوی بخشهای خصوصی و اشخاص حقیقی برای کشف استعداد جوانان علاقهمند به موسیقی صورت میگیرد که قابلتحسین است. یکی از این برنامهها، هزار صدا با مدیریت و اجرای آرش نصیری است که امسال دوره چهارم خود را میگذارند و در این چهار سال تا جایی که در توان یک برنامه خصوصی است، توانسته موفق عمل کند. البته از این برنامه هم نباید انتظار داشت شاهکار کند و هرسال چند موزیسین حرفهای تحویل جامعه دهد ولی همینکه توانسته یک محلی برای گردهمایی جوانهای علاقهمند موسیقی باشد و فرصتی را فراهم کند تا آنها تواناییشان را به منصه ظهور و بروز برسانند، اتفاق مبارکی است و جای تقدیر دارد.
در سالهای اخیر برخی شرکتهای تهیه و تولید موسیقی هم گاهی اوقات چهرههای جدیدی را به جامعه موسیقی معرفی کردهاند که البته جنس استعدادیابی آنها فرق دارد و اساساً بین اینکه میشود کار آنها را استعدادیابی دانست یا نه هممحل مناقشه است. شرکت ترانه شرقی یکی از آن شرکتهایی است که در دهه 80 بنیامین بهادری را معرفی کرد و در دهه 90 هم حامد همایون. بااینحال گفته میشود این دو خواننده پیش از همکاری با ترانه شرقی هم فعالیت کردهاند و ترانه شرقی را نمیشود کاشف این استعدادها دانست، هرچند هر نوع سرمایهگذاری معنوی و مادی روی خواننده جوان و تازهکار ارزشمند است.
علیرغم نگاه تازهای که در سالهای اخیر به مقوله استعدادیابی شده است، ضعف ما در این زمینه همچنان آشکار است و هنوز محلی رسمی و مورد وثوق برای معرفی جوانهای بااستعداد حوزه موسیقی وجود ندارد. آنچه اهمیت استعدادیابی در موسیقی را دوچندان میکند این است که تقریباً همه متفقالقول هستیم که در سراسر این مرزوبوم خوانندهها، نوازندهها، آهنگسازها و ترانهسرایان جوان مستعدی وجود دارند که شاید بعضی از آنها حتی بهتر از برخی موزیسینهای حرفهای کشور باشند ولی به هر دلیلی نتوانستهاند خودی نشان بدهند.
بسیاری از ما در میان اطرافیانمان چنین استعدادهایی را میشناسیم و میدانیم اگر وارد دنیای حرفهای موسیقی شوند، موفقیتشان دور از دسترس نخواهد بود. بااینحال حسرت میخوریم که چرا این استعدادها هیچوقت مجالی برای یادگیری بیشتر و هنرنمایی در سطح حرفهای موسیقی پیدا نمیکنند و استعدادشان هدر میرود. شاید روزی فکر برنامهریزیشدهتر و منسجمتری بتواند این حسرت را از ما بگیرد و دیگر شاهد این نباشیم که استعدادهای حوزه موسیقی بهجای اجرا در استودیو و سالن کنسرت، در مهمانیها و محافل دوستانه بخوانند.