نه تنها ساختار حکومت نیاز به تغییر دارد بلکه ساختار سازمانی تمام وزارتخانهها نیز باید بازنگری شود زیرا دیگر در چله دوم انقلاب مسئله ما این نیست که «حکومت چه می کند» بلکه مسئله این است که «چگونه عمل میکند»
چرا مقام معظم رهبری اصلاح ساختار کشور را ضروری می داند؟
به گزارش خبرنگار پارلمانی خبرگزاری فارس، مجید سجادی پناه استاد دانشگاه یادداشتی با عنوان چرا مقام معظم رهبری اصلاح ساختار کشور را ضروری میداند؟ نوشت: برای فهم این قضیه باید به زنجیره تغییر توجه کرد که به قول آقای رنانی پیکره نظام، همانند پیکره انسان تابع این ۵ حلقه زنجیره است:
1- بهبود: وقتی انسان سرما میخورد یا تب میکند با اقدام کوچکی نظیر بخور یا خوردن قرصی بهبود پیدا میکند. در مثال سازمان یا حکومت اگر عملکردی مطلوب نباشد با آموزش، تلاش و نظارت کردن حتما آن عملکرد بهبود پیدا خواهد کرد.
2- اصلاح: اگر بدن زخم عمیقی بر دارد و خونریزی داشته باشد دیگر نمیتوان با پانسمان جلوی خونریزی آنرا گرفت حتما باید آنرا بخیه کرد. در مثال سازمان یا حکومت، فرایندها که دچار مشکل میشوند کار با بهبود دیگر درست نمیشود بلکه باید با کارسنجی و زمان سنجی درست، موازیکاریها را حذف، فرایندها را اصلاح کرد تا سازمان به حالت طبیعی خود بازگردد.
3- تحول: وقتی در بدن یک کیست ایجاد میشود باید اقدامات جدیتری انجام گیرد یعنی میبایست در اتاق عمل و با یک بیهوشی کامل زیر تیغ جراحی رفت تا آن کیست را از بدن خارج کرد در مثال سازمان، ساختارها در این مرحله مستهلک شده و نیازمند تغییر هستند به عبارت دیگر چیدمان اجزا در ساختار دچار مشکل میشود و اجزا دیگر قادر نیستند با هم کار کنند. برخی از اجزا را باید جابجا یا جزء مزاحم را از سیستم خارج کرد (دقت بفرمایید چقدر با وضعیت فعلی نظام ما تطبیق دارد )
4- پارادیم شیفیت: وقتی انسان سرطان میگیرد دیگر جراحی جواب نمیدهد. باید سبک زندگی را تغییر دهد. یحتمل نوع شغل را نیز باید عوض نماید (دوری از منبع استرس) و حتی در سبک غذا خوردن نیز باید بازنگری کند و ....
در مثال سازمان در این مرحله چیدمان اهداف نه خود اهداف دچار مشکل میشود یعنی در اینجا باید اولویتها تغییر پیدا کند ولی اهداف همچنان به قوت خود باقی خواهد ماند و هنوز کارکرد دارد. در مثال حکومت، نظام ما به آرمانهای انقلاب همچنان وفاداری است به گونهای که بعد از 40 سال همان شعارهای اول انقلاب در 22 بهمن امسال داده شد ولی حتما و ضرورتاً سیاستها و استراتژیها باید تغییر کند به عنوان مثال برای ایجاد اشتغال باید جای سیاستهای ضد تورمی با سیاستهای ضد رکودی تغییر نماید یا اصلاح نظام بانکی در مبارزه با فساد در صدر اولویتها قرار گیرد و یا ....
5- انقلاب / اضمحلال: در اینجا دیگر سرطان آنقدر حاد شده است که پزشکان میگوید اگر میخواهی زنده بمانی دیگر نباید کار کنی و باید بروید در روستا و در یک محیط کاملاً طبیعی زندگی کنید. در مثال سازمان یا حکومت باید کل اهداف تعیین شده تغییر یابد و مسیری دیگری دنبال شود. در غیر این صورت با انقلاب و یا اضمحلال مواجه میشویم.
با کمی دقت در این زنجیره متوجه میشویم که در 40 سالگی دوم انقلاب ما در مرحله پاردایم شیفت هستیم قوا با هم درگیرند، سازمانها موازی بسیارند و ..... ضمن اینکه ما بطور کامل از 3 مرحله بهبود، اصلاح و تحول غافل ماندیم. امروز هر چقدر منابع وارد این ساختار نامعیوب می شود گیر می کند و خروجی نمی دهد. تصور بفرمایید که 75 هزار پروژه نیمه تمام، 2 میلیون و 500 هزار خانه خالی و ... چقدر از منابع کشور را بلعیده اند، 93 درصد آب برای کشاورزی که محصولات آن تنها و تنها 10 درصد تولید ناخالص ملی ما را تشکیل میدهد مصرف میشود. نظایر اینها همگی گویای این واقعیت است که پارادیم شیفت در حال حاضر از اوجب واجبات است.
بنابراین نه تنها ساختار حکومت نیاز به تغییر دارد بلکه ساختار سازمانی تمام وزارتخانهها نیز باید بازنگری شود زیرا دیگر در چله دوم انقلاب مسئله ما این نیست که «حکومت چه میکند» بلکه مسئله این است که «چگونه عمل میکند».
ما حتی در برنامههای اصلاح ساختار نیز باید تغییر ایجاد کنیم. ما در اصل خصوصی سازی با این جمله فریب خوردیم که حکومتها بجای پارو زدن باید سکانداری کنند. سازمانهای دولتی، بسیاری از آنچه را که به سختی و به قیمت گزاف در طول سالها تهیه کرده بودند در مزایدههای بسیار قابل تاملی واگذار کردند و تحت عنوان خصوصی سازی هزینههای قابل توجهی را به بخش عمومی تحمیل کردند.
در «چابک سازی ساختار» نه تنها روندها را رصد نکرده بلکه فرصتها را هم حس نکردیم و طبیعی است که به فرصتها ایجاد شده پاسخ ندادیم و برای امید آفرینی، محیط آینده را برای نسل فردایمان شکل ندادیم.
در همسوسازی نیز نتوانستیم فهم مشترک از اهداف انقلاب را در بین کارگزاران حکومت و مردم ایجاد کنیم یعنی مشخص نیست ساختار حکومت چگونه اجزای خود را در برابر تحولات لحظه به لحظه محیط بیرون (منطقه و جهان) همسو میکند.
در تمرکز نیز شجاعت تفویض اختیار نداشتیم و فکر میکردیم که ما پایتخت نشینان در قله قاف نشستیم و استانها در دامنه. بنابراین تصور کردیم که بهتر از آنها قادریم سیستم را بصورت یک پارچه ببینیم ولی نمیدانستیم که دریافت اطلاعات بیش از ظرفیت ما، موجب انباشت ناکارآمدیها خواهد شد.
در اندازه که مولفه دیگر ساختار است نیز به بیراهه رفتیم تعداد پرسنل دولت را برای جایگزینی آنها با نیروی جوان زودتر از موعد بازنشسته کردیم و امروز در دنیا جز اولین کشوری هستیم که تعداد بازنشستگانش بیشتر از شاغلین آنهاست و برای درک این مشکل کافی است که بدانیم بیش از 80 درصد بودجه جاری ما مصروف این 3 بخش میشود. حقوق بگیران، سلامت و آموزش.
در رسمیت که شورش را درآوردیم درست است که توجه به قانون و رعایت آن موجب استحکام حکومت میشود اما ما 11 هزار عنوان قانون تصویب کردیم و به داشتن جنگل قوانین شهره شدیم. تورم قوانین در کشور ما درست مانند داور بازی فوتبال شده است که هر لحظه برای هر خطای کوچکی سوت میزند و بازی را متوقف میکند براستی دیگر تماشای آن بازی برای این ملت 80 میلیونی چه لذتی دارد؟
بنابراین ساختار سازمانی مهمترین نقش را در کارائی و اثربخشی نظام امروز ما دارد ولی ترکهای عمیقی که بر سقف ساختار سازمانی این حکومت نشسته، رهبر انقلاب را نگران کرده است. صادر کننده فرمان اصلاح ساختار به نیکی میداند که در هزاره سوم دولتهای موفق خواهند بود که ساختار سازمانی آنها امکان سرعت عمل معقول تری را برای پاسخگویی به نیاز جامعه فراهم میکند.
اوبه فراست دریافت است که شکست بسیاری از برنامههای توسعه، سیاستهای کلی نظام و عقب ماندگی ما از چشم انداز بدلیل عدم تناسب ساختار فعلی با ماموریتهای از پیش طراحی شده است. زیرا ما با این ساختار معیوب قادر نیستیم از ظرفیتهای موجود به نحوه مناسبی استفاده کنیم. او در بیانیه گام دوم انقلاب آنجا که صحبت از ظرفیت ها می کند خوب می داند که اگر این ساختار اصلاح نشود این بیانیه نیز سرنوشت بیانیه سال 68 و 77 را پیدا خواهد کرد .
امیدوارم که این فرمان اصلاح ساختار در کوچه پس کوچه های نظام سیاسی ما گم نشود.