از میان نعمتهای بیشماری که خداوند سبحان به نوع بشر ارزانی داشته نعمت زبان است؛ «أَلَمْ نَجْعَل لَّهُ عَینَینِ* وَلِسَاناً وَشَفَتَینِ»؛ در قرآن کریم هم چارچوب استفاده از این نعمت و کیفیت سخن گفتن مطلوب، به روشنی تبیین شده است.
خداوند در قرآن بندگانش را از زشتگویی نهی و به سنجیده گفتن توصیه فرموده است؛ «تَقُولُواْ قَوْلاً مَّعْرُوفاً»؛ «وَقُولُواْ لَهُمْ قَوْلاً مَّعْرُوفاً»؛ «وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْناً»؛ «قَوْلاً کرِیماً»؛ «وَقُل لِّعِبَادِي يَقُولُواْ الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ»؛ «وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ» و ...
اینها کلام قرآن بود؛ «إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ»؛ یادآوری کردیم اول به نفس خویش و سپس برای آنها که نباید فراموش کنند و از خاطر بردهاند! برای نمونه استاندار کردستان، «بهمن مرادنیا»؛ او که اخیراً و پس از درشتگوییهای مکرر خطاب به منتقد، زبان به اهانت و ناسزا هم گشوده است؛ او منتقدی را که در بازتاب گزارش یک مرجع رسمی «تیتر» زده، «نادان» خطاب کرده است!
شاید بد نباشد همینجا مروری هم بر بخشی از سخنان انتخاباتی آقای روحانی در سال 92 برای نماینده عالی دولت در کردستان داشته باشیم، آنجا که وی میگفت: «از اخلاق میگویم که امروز در جامعه کم شده است، اخلاق در جامعه، اخلاق در سطح حاکمیت و اخلاق در میان برخی مدیران»؛ بر اساس منشور حقوق شهروندی هم که به امضای حجتالاسلام روحانی رسیده کسی حق توهین به اشخاص و گروههای اجتماعی و سیاسی ندارد؛ میبینید آقای رئیس جمهور استاندارتان در کردستان چطور با اهانت به اشخاص شعار شما را به چالش کشیده و منشور حقوق شهروندی را نقض کرده است؟
حالا لابد باید متأسف شد برای «بهمن مرادنیا» و ادبیات غیر قابل دفاعاش؛ اما برای توهین استاندار، تنها اظهار تأسف کافی نیست که سعدی علیهالرحمه میفرماید «هنگام درشتی ملاطفت مذموم است و گویند دشمن به ملاطفت دوست نگردد بلکه طمع زیادت کند»؛ نگارنده باور دارد که در فقره توهین اخیر «مرادنیا»، باید پاسخی درخور به او داد که «کلوخانداز را پاداش سنگ است»؛ به وقتش ولی نه با زبان پلشت فحش و ناسزا؛ این قلم راهش را بلد است!
اما؛ برخورد غیرمدنی «مرادنیا» با منتقد، ماهیت درونی او و میزان پایبندیاش به حُسن گفتار را تا حدی برای اهل نظر روشن ساخت.
فعل و قول آمد گواهان ضمیر زین دو بر باطن تو استدلال گیر
کاش او میدانست اهانت، ابداً ابزار خوبی برای منصرف کردن منتقد از کارش نیست، کاش او میدانست همچو منی سالهاست به این باور رسیده بیتفاوتی نسبت به آنچه در اطرافش میگذرد و ترس و سکوت در برابر اربابان ثروت و قدرت، شایسته نیست نه در زندگی شخصی و نه در شغل شریف خبرنگاری!
دو سال بعد از حضور «مرادنیا» در مسند استانداری کردستان و با نگاهی به عملکردش تصمیم گرفتهایم رویهای جدید در قبال او در پیش بگیریم؛ این را همان ابتدای حضورش در استان هم در جلسهای که با عنوان نشست با اصحاب رسانه استان در 15 بهمنماه 96 در استانداری برگزار کرد به او اعلام کردم؛ گفتم «تا دو سال آینده چه بخواهید و چه نخواهید بنا بر وظیفه حرفهای خود، از شما حمایت میکنم، دو سال بعد من بیباکترین منتقد شما در کردستان خواهم بود» (نقل به مضمون)؛ روز عمل به آن وعده فرارسیده، حالا اگر او خود را «فرانقد» میپندارد سخت در اشتباه است؛ اگر فکر میکند که میتواند با اهانت ما را از پیمودن راهی که در پیش گرفتهایم منصرف نماید، باید دوباره فکر کند! او با همه هیاهویاش رفتنی است و ما میمانیم...
راستی؛ ویلدورانت میگوید: «ورای این هیاهو و قیل و قال که پادشاهان و اربابان قدرت در تاریخ به جا گذاشته و رفتهاند، زمزمهها، ترانهها، دغدغهها، عاشقانهها و آدمهایی هستند که تاریخ از آنها چیزی نگفته، آنچه برای تمدن باقی مانده اما، همین برجانماندهها است»
فرید کریمی