توسل کردن به غیر خداوند به معنی جانشینی خداوند نیست (بخش چهارم، قسمت اول)
این یادداشت چهارمین یادداشت از سلسله بحثهای عاشورای امام حسین است که ما در این یادداشت قصد داریم به مسئله امام حسین و توحید بپردازیم تا برای ما و جامعه مشخص و معلوم شود که علاقه و توسل به شخصیتها بزرگ و همچنین اولیا و انبیا الهی با مسئله توحید و یکتاپرستی هیچ مناقشهای ندارد و اگر خطا و یا اشتباهی رخ میدهد بخاطر عدم درک و فهم از مسئله توحید است و گرنه این گونه مسائل هیچ مشکل یا خطایی ندارند. این یادداشت به دلیل گستردگی زیاد مجبور هستیم در چند بخش مسئله توحید و توسل کردن را شرح دهیم.
به گزارش تابناک کردستان، اما قبل از شروع این یادداشت بهتر است که به یادداشت سوم اشارهای کوتاه داشته باشیم. ما در یادداشت سوم به نگاه و بینش دکتر سروش توجه کردیم و ایشان اعتقاد دارد که امام حسین برای حکومت کردن قیام نکرد و هیچ نشانهای برای این هدف وجود ندارد.
دکتر سروش نگاه و تحلیل استاد مطهری در خصوص امام حسین را قبول میکند که استاد مطهری هدف از قیام امام حسین را امر به معروف و نهی از منکر میدانست و دکتر سروش عقیده دارد که امام حسین بر علیه حکومت یزید امربه معروف و نهی از منکر میکرد، ولی آنچه از نظر دکتر سروش جالب به نظر میرسد اینست که دکتر سروش میگوید که امام حسین بر سر فتوی اهل تشیع به شهادت رسید و آن فتوا این بود که قیام بر علیه حکومت اسلامی حرام است و، چون امام حسین بر خلاف آن فتوا بر علیه حکومت یزید قیام کرده بود در نتیجه باعث شهادت و کشته شدن امام حسین شده بود.
از طرف دیگر دکتر سروش اعتقاد دارد که نظام اسلامی دنبال امام حسین برای قیام کردن نیست بلکه کاملا برعکس برای حفظ و بقا خودش است و به همین دلیل امروز خبری از امام حسین ۱۴ قرن گذشته نیست، در اینجا دکتر سروش در مقابل دکتر شریعتی ایستاده است که میگوید هر مکان کربلا و هر زمان عاشورا. دکتر سروش در نقد دکتر شریعتی میگوید در زمان و مکانها همه افراد جامعه نه امام حسین و نه شمر. از نظر دکتر سروش امروز امام حسین انقلابی از صحنه اجتماع و سیاست حذف شده است و امام حسین با گریه کردن و چند قطره اشک ریختن هم راضی و خشنود خواهد شد.
هر چند ما باید بیشتر این مباحث را ادامه بدهیم، اما موضوع اصلی این یادداشت در خصوص توحید و توسل به اولیا و انیبا الهی است و بهتر است ما این بحث را شروع کنیم.
یکی از موضوعات مهم در دین اسلام، موضوع یکتاپرستی و توحید است و این موضوع مورد مناقشه جریانها دینی قرار گرفته است، مسئله توحید جز پایههای اساسی ادیان الهی محسوب میشود به همین دلیل میتوان ادعا کرد که این مسئله مورد جر و بحثها مختلفی قرار بگیرد.
توحید و یکتاپرستی به معنی عبادت کردن یک موجود و یا یک شی است که این موجود باید از جنبهها مختلف از جمله مسئله هستی و محتوای درونی و کمالات دارای دامنه بزرگتری باشد و اگر یک موجود دارای هستی مکان و زمان باشد و یا محتوای آن کوچک باشد قابلیت عبادت کردن ندارد.
امروز متاسفانه بسیاری از افراد جامعه به جای توجه کردن به این نکات هر چیزی را مورد پرستش قرار میدهد، به عنوان نمونه انسان امروز نسبت به نسل گذشته نیاز به عبادت کردن زیادی دارد به همین دلیل هر چیزی را عبادت میکنند از جمله پول، حیوانات خانگی و یا امکانات مادی زندگی شخصی را به عنوان عبادت کردن در نظر میگیرند، در حالی که اینها هیچ کدام دارای هستی خارج از زمان و مکان را ندارد و همه آنها در مادی بودن مخرج مشترک دارند و فنا و نابودی جز این اشیا مادی محسوب میشود.
ما باید موجودی را عبادت کنیم که فاقد نیاز باشد و بتوان براساس آن نظام زندگی و درونی خودمان را تنظیم کنیم و اشیا مادی دارای چنین ویژگیهای نیستند و با گذشته زمان پوچ بودن آن اثبات خواهد شد.
ما از این نظر خداوند را عبادت میکنیم که دارای کمالات عالی و همچنین قید زمان و مکان و همچنین بی نیازی را در وجود خودش دارد و به کسی وابسته نیست، هر چند بعضی از مسلمانان در انجام واجبات دینی میگویند:"خداوند این واجبات را بر من واجب کرده است و باید انجام دهم" این سخن به معنی نیاز داشتن خداوند به انجام واجبات ما مسلمانان نیست، بلکه این وظیفه مسلمانی خودمان را نشان میدهیم و هیچ احساس نیازی را نمیتوان به خداوند نسبت داد.
متاسفانه بسیاری از افراد که در مورد خداوند سوال میکنند همیشه به دنبال جنبه مادی بودن خداوند هستند که اگر خداوند دارای جنبه مادی باشد پس تفاوت خداوند با دیگر اشیا مادی در چیست؟ خداوند جنبه مادی ندارد و از این نظر نمیتوان خداوند را در قید زمان و مکان قرار داد، در نتیجه موجودی بالاتر و شایسته از خداوند برای عبادت کردن وجود ندارد.
از طرف دیگر امروز این جریانها مادی به دنبال موجودی هستند که آن را عبادت کنند و عبادت کردن آنها فقط استناد کردن سخنان خودشان به آن موجود است و گرنه آنها علاقه به خداوند ندارد بلکه صرفا یک موجودی را در جایگاه خداوند قرار دادند و براساس آن موجود سخنان و مطالب خودشان را برای جامعه توجیه میکنند.
به عنوان نمونه امروز این جریانها موجودی را به نام "انسانیت" را در جایگاه خداوند قرار دادند و هر گونه حرف و سخنان خودشان برای توجیه کردن در جامعه به این موجود خدا نما استناد میکنند و همه ما این سخن را شنیدیم که میگویند "بهترین دین انسانیت است"، اما سوال اینست که این انسانیت را از کجا آوردند؟ انسانیت را به چه جنبهای از انسان نسبت داده اند؟ آنها که فقط جنبه مادی و حیوانی را قبول دارند پس از کجا این انسانیت را پیدا کرده اند؟ نمیتوان انسانیت را به جنبه مادی نسبت داد، چون در این صورت مابقیه موجودات هم به دلیل داشتن جنبه مادی دارای انسانیت خواهند بود.
اما مسئله توحید در جریان دینی در جامعه ما به خوبی درک نشده است و امروز فرقهها به اصطلاح توحیدی و جهادی ادعای یکتاپرستی و توحید را دارند ولب در واقع چیزی به جز دشمنی و باطل بودن آنها نیستند. ما اعتقاد داریم که هیچ موجودی به غیر خداوند شایسته و لیاقت عبادت کردن ندارند و همه موجودات دیگر به دلیل داشتن حس نیاز و همچنین نیستی بودن و دارای قید زمان و مکان داشتن نمیتوان لیاقت عبادت کردن را داشته باشد، در اینجا سخن ما روشن و شفاف است و هیچ کس را جانشین خداوند نخواهیم کرد و علت اصلی این جهان را وجود مبارک خداوند است و هر چیزی که قصد حرکت کردن را داشته باشد باید به اراده خداوند صورت گیرد.
اما مسئله اصلی و مورد مناقشه در مورد توسل کردن به غیر خداوند است، در اینجا فرقهها تکفیری که ادعای توحید و جهاد دارند و ما در جای خودش ثابت خواهیم کرد که آنها نه توحیدی هستند و نه جهادی. زیرا توحیدی بودن یعنی در مسیر خداوند حرکت کردند و خداوند را علت مطلق نظام هستی دانستن و همه چیز را از نگاه و منظر خداوند دیدند و جهادی بودن هم یعنی دفاع از انسانیت و دین مردم و مبارزه با افراد متجاوز به سرزمین اسلام و همچنین دفاع از مردم و جامعه اسلامی.
فرقهها تکفیری چقدر با تعریف تناسب دارند؟ آیا آنها از سرزمین اسلامی دفاع کردند؟ یا به زنان و مردان در جامعه تجاوز میکنند؟ ما در اینجا قصد اثبات این ادعایها پوچ و بی محتوای این فرقههای تکفیری را نداریم و میخواهیم نشان دهیم که توسل کردن به غیر خداوند هیچ مناقشهای با مسئله توحید و یکتاپرستی ندارند.
این فرقههای ادعا میکنند که ما به جز خداوند نباید به هیچ دیگر توسل کنیم و افرادی از این دنیای خاکی و مادی مرده اند نمیتوان به ما یاری برساند و این کار ما در توسل کردن به خداوند به معنی شریک قرار دادن برای خداوند است. در اینجا متاسفانه مسئله این فرقهها تکفیری خوب صورت بندی نشده است و این آقایان گویا دچار یک عدم آگاهی در مورد مسائلی از جمله هستی و خداوند شده است.
خطا اول اینها اینست که توسل کردن را به معنی جانشین قرار دادن خداوند میدانند. اگر توسل کردن به معنی جانشینی باشد، پس خود همین آقایان در طول زندگی شخصی روزی هزار بار به اعضای خانواده خودشان توسل میکنند پس اعضای خانواده آنها جانشین خداوند شده اند؟ مسئله توسل کردن به غیر خداوند صرفا برای یاری رساندن نیست بلکه این عشق و علاقه درونی افراد است که میخواهند به فلان اولیا و یا فلان شهید توسل کنند و این علاقه و میل دوست داشتن را خداوند بزرگ در وجود ما قرار داده است و نمیتوان منکر آن شد.
اگر خداوند بزرگ علت اصلی این جهان باشد پس قرار دادن میل عشق و علاقه هم از علت خداوند جدا نیست. از طرف دیگر این فرقهها برای ما توضیح ندادند که دلیل اصلی این اولیا و انبیا لهی چیست؟ علت بودن این اولیه و انبیا الهی برای همه مشخص و معلوم است و آن بخاطر وجود خداوند است و دلیل آمدن اولیا و انبیا را برای مشخص نکردند، اما در اینجا ما دلیل وجود داشتن اولیا و انبیا را برای فرقه تکفیرهای مشخص میکنیم.
دلیل اصلی اولیا و انبیا کمک کردن به من و شما است که وگرنه چرا خداوند بزرگ که یکی از صفات او حکمت و داشتن آگاهی نسبت به آینده بدون دلیل اولیا و انبیا الهی را برای خلق کنند؟ خداوند بزرگ که از همه چیز آگاه و دانا است پس چرا این زمینه عشق و علاقه که باعث مشرک بودن ما میشود در وجود ما قرار داده است؟
مختار سلیمانی